عنوان: غبارِ حزن
ژانر: عاشقانه، تراژدی
قالب: رباعی
مقدمه:
پاکتِسیگار و یک غم، یک طرف
دود و یک نخ سیگار یک سخیف
در دلم طوفانیست از مواج دودِ غم
دود غم و عاشقیِ بینوا یک موج بیطرف
((گفتا))
گفتا که در دلم تقاضاییست ماندگار
گفتم بگو هرچند بماند در کالبدم یادگار
گفتا زِ دود بیوفاهای خوردهام انکسار
گفتم انکسار به از بد است و سیه و تار
گفتا چشمانم راستای هبود و تیرگیست
گفتا جهان بر سر من آورهای بیش نیست
گفتا چشمانم سو ندارد تو را بنگرد ز غبار
گفتم کز این آوارگی وثاقی ساز زِ فعل است
گفتم راغب و چشمان جمان تو خواهم شد
گفتم غبارِحزن و نخِ سیگارافکارو هم آلود نشد
گفتا به از به گفتهام نیز غبار حزن را پسندیدهام
گفتم جز غبار تالم و آسمان غرشِ پسندیده نشد
گفتا رغبت کرهاً ندارم بر چنین پاخرهای
گفتا مشووم شود چنین رباب و ارادهای
گفتم سب بر سجیهات، شرک بر بیگانیات
گفتا قلم شکرخند نیندازی چنین بر گفتهای