گنجینه شعرهای کوتاه مناسب بیوگرافی کپشن استوری و ..

[آبی.م]

« قصه اینجاست که شب بود و هوا ریخت به هم من چنان درد کشیدم که خدا ریخت بهم... »️

خنده هایم دیدو گفتا فارغی گویا ز غم؟ گفتمش ما درد را با خنده کتمان میکنیم :) ️

سَخت اَست بِخَندي وَ دِلَت غَم زَدِه باشَد! هَر گُوُشِه اي اَز پيرهَنَت نَم زَدِه باشَد... سَخت اَست بِه اِجبار بِه جَمعي بِشيني»» وَقتي دِلَت اَز عالَم وُ آدَم زَدِه باشَد...️

خواهی نشوی صد رنگ ،بیهوده نشو همرنگ🙂✨️

 

[آبی.م]

غَمِ‌‌ ویرانی‌‌ خود‌‌ را‌‌ ب چ تَشبیہ ڪُنم‌‌؟!
فَرض‌‌ڪُن‌‌ڪوه‌‌ِشِنی‌‌طَعنہ‌‌ِطوفان‌‌خوردِه‌‌....🖤🌚🍷🕊

چیزی گم است در من از آرزو فراتر
🌊💙
- ‌محمدعلی ‌بهمنی ‌|

بنگر و بشنو، بگذر و بِهْ شو!

- ‌سعدی ‌

آخَر بِدَمَد صُبح اُمید اَز شَب مَن🌱☁️:)

 

[آبی.م]

بعد نومیدی، بسی امیدهاست
از پسِ ظلمت، دوصد خورشیدهاست
-مولانا✨️

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که[قربانی‌]ات کنند

-- فاضل نظری --

ڪیست‌این‌من ، این‌منِ‌بامن‌زمن‌بیگانہ‌تر
این‌منِ 'من‌من' ڪنِ‌ازمن‌کمۍدیوانہ‌تر؛‌
‌

به قول جناب #سعدی:
پس از دشواری آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید...

 

[آبی.م]

گاه ماهم چو نهنگ خستـہ اے جا میزنیم
او بـہ خشڪے میزند ما دل بـہ دࢪیا میزنیم

#شاعرانه

‌
خامُشِ گویا بود، چشم سخنگوی تو...

- صائب تبریزی

تا تویی در دل من ، کِی دگری میگنجد ؟🙂❤🦋




'فندوق خانوم '

ای صبا با تو چه گفتند
که خاموش شدی ،

چه شرابی به تو دادند
که مدهوش شدی ،

تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که
خاکستر و خاموش شدی ،

تو به صد نغمه ٬ زبان بودی و
دلها همه گوش ،
چه شنفتی که زبان بستی و
خود گوش شدی ،

خلق را گرچه وفا نیست
ولیکن گل من ؛
نه گمان دار که رفتی و
فراموش شدی …!

 

[آبی.م]

بغلم
کن
که
دلم
جان
دگر
می‌خواهد

-سیتا

چشمان ِتو زیباتر از آن است كه روزی ؛
چشم ِدگری خیره كند ديدهٔ ما را :))

رنگ رؤیا زده ام بر اُفقِ دیده و دل...

- شهریار |

به قول صائب تبریزی:«نیست ممکن
هرکه مجنون شد، دگر عاقل شود.»

 

[آبی.م]

#خنده بر لب میزنم تا کس نداند درد من!
ور نه این دنیایی کع من دیدم خندیدن نداشت:) 🖤🍂

‌

به قول مولانا:
«تويى جانِ مَن و بى جان نَدانَم زيست» :)🙃

‌

کــہ‌جهان‌رنج‌بزرگـے‌ست؟...
نگـارا‌طُ‌بخند...:)

_قشاع

شاعر شده ام با غزل ناب نگاهش;
لا حول الا قوة الا به نگاهش!(:

آری این منم..... اما چه سود.....
او که در من بود دیگر نیست، نیست

ـ فروغ فرخزاد

 

[آبی.م]

خاموشم!
اما..
دارم‌،به‌آواز‌غَم‌خویش‌می‌دهم‌‌گوش..؛

-
‌
گهی گریان، گهی خندان، گهی چون اَبر سرگردان، گهی عاقل‌تر از عاقل ، گهی نادان‌تر از نادان!
‌
-

می‌زنم عینک به چشمم ، درس می‌خوانم ولی ،
پنج‌ساعت رویِ یک خط مانده‌ام در فکرِ تو!..

رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست

تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست

عمر اگر باشد چو عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمرگران هم عاقبت بشکستنی ست

تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو
ریسمانِ دست شیطان باطل و پوسیدنی ست

ثروتت بند شبی و شهرتت بند تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست

 

[آبی.م]

گفتند گناه است در آغوش تو خفتن
بگذار بگویند، که گناه با تو ثواب است

گل بکاریم زیاد
تامجالِ علفِ هرز فراهم نشود..!

ترک‌ما‌کردی‌ولی‌با‌هرکه‌هستی‌یار‌باش'
مثل‌من‌هرگز‌نکن‌با‌اوکمی‌دلدار‌باش 🙂

بی تعلُق به جهان باش که آزاد روی.

مدارِ خلق به فکرِ محال می‌گذرد...

- ‌بیدل ‌دهلوی ‌

به قول سهراب سپهری؛
‹‹ به كوتاهی آن لحظه شادی
كه گذشت،
غصه هم ميگذرد..🦋

 

[آبی.م]

۫ ּ
چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی!
دل سپردی و برای دگری یار شدی...
بعدِ دل کندنت از من دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگی‌ات؟ یا که بدهکار شدی؟
بی تو اینجا خبری نیست به جز غصه و درد،
حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی...
بودنت، پنجره ای باز به رویاها بود...
ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی!
عشق را با طمعِ منطق خود تاخت زدی!
تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی!
تو خودت خواستی از قصه‌ی من پر بکشی؛
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی

+من گرفتار و تو در بند رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران:)

از تو چه پنهان عاشقت بودم:)
از دل نه از سلول سلولم

با تو جهانم تازه تر میشد
از روز های طبق معمولم...

هَرتیرِه شَبی را سَحَری هَست...))

 

[آبی.م]

دوست آن نیست کـہ در روشنـے ات دوست شود
دوست آن است کـہ در تاریکـے ات شمـع شود...

بعد ویران شدنم ساخت مرا اما رفت...
فرض کن بار دگر زلزله در بم بزند!

زِندِگی‌گَرهِزارباره‌بُوَد،بارِدیگَرتو...!
ماهِ‌من🌙🌑

‌

ما را جز خیالی آرام
طلبی نیست زِ دنیا ؛ 🗨️🌴
‌
#شعر_ناب

تَمام‌هنر.برای'اَبر'بو‌د؛
اما...!
هَمه‌برای‌باران‌شعر‌گفتند؛🌊