آزادنویسی دفتر آزادنويسي صدای کلمه | امیر گلستان زاد کاربر انجمن چری بوک

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
صدای کلمه | امیر گلستان زاد

@امیر عزیز ممنون از شركت شما در اين طرح
مشاور نويسندگي : @.DocToR.

در این تاپیک فرد دیگری جز نویسنده، حق ارسال هیچ پستی را ندارد.
درصورت مشاهده موارد غیراخلاقی با کلیک بر گزینه "گزارش" با ما همکاری کنید.
چنانچه تمایل به ایجاد دفترآزادنویسی داشتید، از این تاپیک اقدام نمایید.
اعلام امادگي دفتر آزادنويسي

|تيم مديريت تالار كتاب|
 
  • قلب
واکنش‌ها[ی پسندها]: امیر

امیر

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jul 9, 2024
4
تمرین توصیف شخصیت
بیست تیر ۱۴۰۳

موهاش روی کتف‌هاش رو می‌پوشوند، نمی‌ذاشت خیلی بلند یا کوتاه بشن، اگر هم حوصله داشت تا هر قدر که میشد پشت سرش می‌بست. مژه‌هاش خدادادی نسبتا بلند بودن، از نزدیک که می‌دیدمش خیلی زیبا به چشم میومدن. راه رفتنش رو دوست داشتم، راهی بود برای فهمیدن احساسش، قدم‌های تند و مستقیم یعنی حالش خوب بود، وقت عصبانیت پیاده‌روی آرومی داشت و اگر احساسی عمیق بهش دست می‌داد، یکسان بودن فاصله‌ی بین قدم‌هاش از بین می‌رفت. دست‌های ظریف و کشیده‌اش هنرمندی مستعد ازش ساخته بودن اما بیشتر اوقات فراغتش رو به درامر جایگزین بودن بندهای مختلف می‌گذروند؛ موسیقی جاز رو دوست داشت. کمال‌گرا بود و همیشه با تأسف از این ویژگی‌اش اسم می‌برد، البته حق داشت، بارها و بارها خیلی از کارها رو یا کنار می‌گذاشت یا به قدری وقت صرف می‌کرد که در آخر، نه کار به خوبی انجام میشد نه انرژیی برای باقی کارها می‌موند، این مورد حتی برای بی‌اهمیت‌ترین چیزها مثل مرتب کردن وسایل کمد و ترتیب انجام روتین روزانه‌اش هم صدق می‌کرد که دلیل تبدیل شدنش به آدمی مضطرب بود، بالا رفتن میزان وسواسش همراه میشد با شدید شدن تیک‌های عصبی متعددی که داشت. ساده بود، نمی‌دونست چه زمانی چه شخصیتی از خودش بروز بده، یعنی توانایی انتخاب عقلانی‌ترین نوع رفتار با طرف مقابلش رو نداشت و این هم علتی برای نگرانی بیش از حدش بعد از هر ارتباط برقرار کردن بود. منطقش برای درست یا غلط دونستن چیزها بیشتر اوقات به تناقض می‌رسید، علاقه‌ای به صحبت درباره‌ی دیگران بدون حضورشون نداشت، حتی به کوچک‌ترین اشاره‌ای هم راضی نبود اما ترسی از صدمه به جسمش نداشت، سیگار می‌کشید، گاهی طولانی و پشت سر هم طوری که تصور می‌کردم قصد داره میون دودها پنهون بشه.
 
آخرین ویرایش:
بالا