وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
به عبارت دیگر با فضایی منهدم از شعر و ادبیات مواجهیم که فاقد هر گونه پیوند اندام وار با سطوح ادبیات و روایت است.
درس‌های شبه ادبی است که عنان گسیخته می‌گسترد، تغییر می‌کند و ویرایش می‌شود و گویی اتفاقی عجیب می‌افتد ولی هنوز همان سیکل معیوب سرطان‌وار منتشر می‌شود و بی‌امان با تغییرهای شکلی چاپ می‌شود.
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
دوم اینکه ویلهلم دیلتای، فیلسوف مشهور آلمانی، در کتاب شعر و تجربه توضیح می‌دهد که «تجربه زیسته عبارت است از حالت مشخص و متمایزی که در آن واقعیت برای من موجود است. تجربه زیسته به عنوان چیزی که دریافت یا تصور شده است با من مواجه نمی‌شود، و چیزی نیست که به من داده شده باشد، بلکه واقعیت تجربه زیسته از آن روی برای من موجود است که من از آن نوعی آگاهی بازتاب دهنده به فاعل دارم، از آن روی که من آن را بی‌واسطه به عنوان چیزی که، به اعتباری، متعلق به من است در اختیار دارم» (ص345) نکته مد نظر این است که این کتاب‌ها به این سبک و سیاق و روش ما را به سطح تجربه به قول دیلتای نمی‌رساند.
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
با کودکی خودم غمی بزرگ به نوجوانی آوردم و باز از نوجوانی به جوانی! شعر کهن اصلاً نمی‌فهمیدم و داستانی از آن به زندگی‌ام معنا نمی‌داد. بستری نبود تا من بفهمم یا نفهمم. هیچ تجربه دیلتای و کمتر از انتظار دیلتای در زیستم نبود.
حتی یک روزنه شعر در مدرسه، کتاب و معلم نبود که من هم اکنون از آن نام ببرم. اصلاً نمی‌دانستم افسانه چیست یا رستم کیست! فکر می‌کردم افسانه اسم انسانی است و رستم نام اسبی!
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
اما نمی‌دانم چرا همیشه «شاهنامه» اسمی پر جذبه و هیبت برایم بود. شاید بخاطر آن چار خطی بود که عمویم با یاد خاطره‌هایش هنگام گوسفندچرانی با حالت آواز و هنرنمایی می‌خواند.
همیشه در این سال‌ها سه احساس ناهمگون درباره شاهنامه آزارم می‌داد:
1-مرز و حریم ممنوعه که مدرسه ناخودآگاه آن را ترویج می‌کرد؛ نخوان، برایت نمی‌خوانیم، تو زبان ساده را هم نمی‌فهمی و فعل و فاعل و مفعول را تشخصیص نمی‌دهی و قاعده نمی‌دانی. کلمات سخت را می‌پرسیم. کنایه چیست؟ کنار مدرسه هم نهاد کمکی برای شاهنامه نبود، چیزی شبیه کتابخانه‌های کانون.
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
2-وسوسه‌ای که عمویم با خاطره و فضای سنتی و چهارتا بیت شاهنامه آن را ترویج می‌داد و دامن می‌زد؛ خیلی لذت داشت و ساده بود و هرگاه عموی بی‌سوادم آن را می‌خواند، کیف می‌کردم و از تنهایی در می‌آمدم.
3-زیبایی حماسه و ادب و شور و انرژی که با آن چار بیت در ذهنم نگار می‌گرفت و در ذهنم کشاورزی و آبیاری می‌شد.
آزارم از این جهت بود که این سه احساس فرا می‌خواند و پس می‌زد، فرا می‌خواند و پس می‌زد!
دلم در تب و تاب این بود تا این سه احساس یکی شود و همگون پذیرد.
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
گذشت و گذشت تا اینکه سال‌ها بعد در یک نهاد پژوهشی مردمی برای نخستین بار کتابی توجه من را به خود گرفت؛ اسمش واژه «شاهنامه» داشت ولی چیزی قبلش آمده بود که احساسم را انگار بسامان می‌کرد؛ جلوتر رفتم، اسم کتاب بود: «آلبوم شاهنامه»؛
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
نزدیکِ نزدیک شدم، هنوز ترس و کمی لرز داشتم. دور و برم را نگاه کردم، وقتی مطمئن شدم کسی من را نمی‌بیند کتاب را بیرون کشیدم و ناخودآگاه شروع کردم به تصاویر خیره شوم. این خیرگی من ارادی نبود، تصاویر و آن احساس‌های ناهمگون من این را می‌طلبید.

تصاویر طنینی راستین از شعر فردوسی بود و حالا من در جست وجوی فضای گم‌شده کودکی‌ام بودم. حالا این آلبوم لحظه‌های شگفتی برایم می‌ساخت تا بدون ترس و لرز به چشمه زبان هستی وصل شوم، روزنی بود برای قدم گذاشتن در ساحل شاعرانگی و لبریز از خرد و یادگیری....
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
2..-1.jpg



فرصت تنگ بود و من بیش از این نمی‌توانستم کتاب را ببینم. کتاب را سر جایش گذاشتم و بعد در اولین فرصت کتاب را سفارش دادم. کتاب که آمد انگار داشت آن سه احساس به یگانگی می‌رسید و چیزی شبیه هنر همراه با صدای فردوسی از توس می‌گفت: ببین و بخوان یا گوش دار و ببین.
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
بی‌شک این کتابی دیگر برای من بود و حس قدرتم می‌داد و توانستن؛ شاید رمزش این بود که هم تصویرهای واقعی هنرمندان ایرانی را داشت که توسط اولریش مارزلف گردآوری شده بود و هم برش‌هایی از شعرهای فردوسی و روایتی کوتاه از هر داستان که توسط محمدهادی محمدی نثر و نظم یافته بود. در اینجا هرگز قصد تبلیغ کتابی را ندارم و تصاویر هنرمندان ایرانی و روایت‌های هزاره‌های ایران بسیار بزرگ‌تر از دانش‌آموزی مثل من است تا بخواهم چیزی را بگویم. اینجا فقط خواستم تجربه‌ای واقعی از کتابی را بگویم که برای من مؤثر واقع شد.
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
2.jpg

سیمرغ اولین تجربه من با شاهنامه هم تصاویر لبریز از شعر داشت و هم شعرهای لبریز از تجسم هنر. سیمرغ من در دو بال تصویر و شعر مبدأ واحدی داشت و انگار آن مبدأ واحد همدلی سحر آمیز با خرد ایرانی است، خیره شدن به تصاویر و نقاشی‌های شگفت و گوش سپردن به تپش‌های پنهانی کودکی‌ام که حالا هویدا می‌شد و نیم جانم را جان تازه می‌بخشید و تنهایی‌هایم را بر می‌چید. روایت‌های بدیعِ حکیم خرد و اندیشه هر دم سرنوشت کودکی را که بین زمین و آسمان امیدی به شعر و روایت نداشت را جان دوباره می‌داد. آهنگ پر طنین کلمات، زیر لب هر بار نوایی از خرد و امید و نژاد فارسی را ترکیب می‌کرد.

 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 4) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 1, Members: 0, Guests: 1)

Who has watch this thread (Total: 1) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا