بحث و گفتگو بحث و گفتگو | کارگاه آموزش شعر نویسی

[مستـآنـه]

سلام خیلی خوبه افرین
برای من بگین تو این متن
قاصدک ، شمعدانی و پروانه نمیاد چی هستن
بجای سرد، زرد گذاشتید خوبه چون نوعی نماد ناراحتی هست

سلام، وقت‌بخیر
تشکر، نگاهتون زیباست

هر سه نمادی از احساسات هستن..
منظورم از قاصدک همون حس دلتنگیه
شمعدانی همون احساسات شیرینی هستش که در هر لحظه از وقت گذروندن با معشوق با جان و روح آدم پیوند میخوره..
و پروانه‌ همون حس خواستن هستش که تا وقتی‌که معشوق ماندگاره، اون هم ماندگاره.. حتی در نبود و رفتن همیشگی معشوق، اجساد پروانه‌ها همچنان در قلب عاشق دفن شده و ماندگاره..

 

[رجینا]

سلام خیلی خوبه ولی من انتظار متن داشتم کاش بتونین متن مجدد بنویسین
اما اخرش باید بگین وجودم کرده‌اند
یه متن 3 خطی یا 4 خطی سعی کنین بنویسین

سلام خیای ممنونم
اهان ! من فکر کردم منظورتون یک خطه
چشم حتما

 

[ahura.]

سلام، وقت‌بخیر
تشکر، نگاهتون زیباست

هر سه نمادی از احساسات هستن..
منظورم از قاصدک همون حس دلتنگیه
شمعدانی همون احساسات شیرینی هستش که در هر لحظه از وقت گذروندن با معشوق با جان و روح آدم پیوند میخوره..
و پروانه‌ همون حس خواستن هستش که تا وقتی‌که معشوق ماندگاره، اون هم ماندگاره.. حتی در نبود و رفتن همیشگی معشوق، اجساد پروانه‌ها همچنان در قلب عاشق دفن شده و ماندگاره..

تاپیک دفترکار همگانی | کارگاه آموزش شعر نویسی

به نام خدا هنرجوهای محترم تکالیف خود را پس از تایید با تگ مدرس در تاپیک قرار دهید باتشکر

cherrybook.ir

اینجا ارسال کنید
هردو متن

 

[رجینا]

@.DocToR.
سلام وقتتون بخير

متن اصلي:
دنیا در پشت طلق رنگي عینک، مثل سرابي از طعم‌ها.
دوست داري مزه چش كني؛ عصاره‌شان را زير دندانهايت محفوظ كني و آن زمان كه
نجات بخش افكار منفي‌ات در اثر پالت هاي میوه به جلوي
نوک انگشتانت ميريزند؛ پرده‌ي تاتر چند دقیقه اي تمام شده است و به خیابان حقيقت
ايستاده اي

تغير جمله:
دنيا در پشت طلق رنگي عينك مثل كورابي از طعم‌ها
دوست داري مزه چش كني، عصاره‌شان را زير اره‌هاي سفيد محفوظ كني و ان زمان كه نجات بخش افكار خاكستري‌ات
در اثر پالت هاي ميوه به جلوي نوك انگشتانت ميريزند.
پرده‌ي تماشاخانه چند دقيقه اي پايان يافته و به معبر ماهيت ايستاده اي

 

[ahura.]

@.DocToR.
سلام وقتتون بخير

متن اصلي:
دنیا در پشت طلق رنگي عینک، مثل سرابي از طعم‌ها.
دوست داري مزه چش كني؛ عصاره‌شان را زير دندانهايت محفوظ كني و آن زمان كه
نجات بخش افكار منفي‌ات در اثر پالت هاي میوه به جلوي
نوک انگشتانت ميريزند؛ پرده‌ي تاتر چند دقیقه اي تمام شده است و به خیابان حقيقت
ايستاده اي

تغير جمله:
دنيا در پشت طلق رنگي عينك مثل كورابي از طعم‌ها
دوست داري مزه چش كني، عصاره‌شان را زير اره‌هاي سفيد محفوظ كني و ان زمان كه نجات بخش افكار خاكستري‌ات
در اثر پالت هاي ميوه به جلوي نوك انگشتانت ميريزند.
پرده‌ي تماشاخانه چند دقيقه اي پايان يافته و به معبر ماهيت ايستاده اي

چش کردن نداریم لب چش کردن داریم

 

[ahura.]

@.DocToR.
سلام وقتتون بخير

متن اصلي:
دنیا در پشت طلق رنگي عینک، مثل سرابي از طعم‌ها.
دوست داري مزه چش كني؛ عصاره‌شان را زير دندانهايت محفوظ كني و آن زمان كه
نجات بخش افكار منفي‌ات در اثر پالت هاي میوه به جلوي
نوک انگشتانت ميريزند؛ پرده‌ي تاتر چند دقیقه اي تمام شده است و به خیابان حقيقت
ايستاده اي

تغير جمله:
دنيا در پشت طلق رنگي عينك مثل كورابي از طعم‌ها
دوست داري مزه چش كني، عصاره‌شان را زير اره‌هاي سفيد محفوظ كني و ان زمان كه نجات بخش افكار خاكستري‌ات
در اثر پالت هاي ميوه به جلوي نوك انگشتانت ميريزند.
پرده‌ي تماشاخانه چند دقيقه اي پايان يافته و به معبر ماهيت ايستاده اي

متنت از لحاظ زمان و افعال مشکل داره
مثل کورایی از طعم‌ها است که✅
آن زمان است که✅
جمله آخرت خیلی یهویی گفتی
تماشاخانه‌ی چی؟ بعدش باید بگی
و به معبر ماهیت نه جمله بندیت اشتباهه
و در پشت معبر ماهیت
و در مقابل معبر ماهیت
همچین چیزی

 

[رجینا]

متنت از لحاظ زمان و افعال مشکل داره
مثل کورایی از طعم‌ها است که✅
آن زمان است که✅
جمله آخرت خیلی یهویی گفتی
تماشاخانه‌ی چی؟ بعدش باید بگی
و به معبر ماهیت نه جمله بندیت اشتباهه
و در پشت معبر ماهیت
و در مقابل معبر ماهیت
همچین چیزی

اهان بله متوجه شدمم مرسي از كمكتون
متن اصلي:
دنیا در پشت طلق رنگي عینک، مثل سرابي از طعم‌ها است كه
دوست داري مزه چش كني؛ عصاره‌شان را زير دندانهايت محفوظ كني و آن زمان است كه
نجات بخش افكار منفي‌ات در اثر پالت هاي میوه به جلوي
نوک انگشتانت ميريزند هستي؛ پرده‌ي تاتر افكارت چند دقیقه اي تمام شده است و به خیابان حقيقت
ايستاده اي

تغير جمله:
دنيا در پشت طلق رنگي عينك مثل كورابي از طعم‌ها است كه
دوست داري مزه چش كني، عصاره‌شان را زير اره‌هاي سفيد محفوظ كني و ان زمان است كه نجات بخش افكار خاكستري‌ات
در اثر پالت هاي ميوه به جلوي نوك انگشتانت ميريزند
و هستي، پرده‌ی تماشاخانه افکارت چند دقیقه‌ای به پایان یافته و آن هنگام تو در پشت معبر ماهیت ایستاده‌ای

جمله آخرت خیلی یهویی گفتی

اين فك كنم بايد يه هستي براش مياوردم كه جمله ادامه دار ميشد
الان خوبه؟

 

[ahura.]

هستي؛
پرده‌ي تماشاخانه افكارت چند دقيقه اي پايان يافته و در پشت معبر ماهيت ايستاده اي

و هستی، پرده‌ی تماشاخانه افکارت چند دقیقه‌ای به پایان یافته و آن هنگام تو در پشت معبر ماهیت ایستاده‌ای

✅
این اصلاح کنین بذارین دفترکار
منم تگ کنین

 

[رجینا]

و هستی، پرده‌ی تماشاخانه افکارت چند دقیقه‌ای به پایان یافته و آن هنگام تو در پشت معبر ماهیت ایستاده‌ای

✅
این اصلاح کنین بذارین دفترکار
منم تگ کنین

مرسي:)

 

[Mermaid]

در سراسر مملکت من پرده های ناامیدی از هر طرف آویزوان شده‌اند
وقت برآورده شدن آرزو درجواب این همه صبوری نیز گذشت این دوره هم گدشت .سیل ویرانگر غم در جهت ترک دست کشیدن از آرزوها نشسته است. لحظه‌ی ناتوانی روز مبادا پیوندی گویا با شریک کمینگاه دزدان قرار بسته‌اند.

بازنویسی :

در سراسر این ملک خویش پرده یاس از هر طرف آویخته‌اند
زمان فرود استجابت به پاسخ این همه شکیبی نیز گذشت این سان که نیز گذشت. سیل ویرانگر غم در راستای هرترک به تمرین مرگ آرزوها نشسته است. لحظه‌ی اعجاز روز مبادا پیوندی با همداستان خصم بزنگاه پیکار بسته‌اند.