در صفحه ی گمشده ها آگهی می دهم :
” یک جفت بال گمشده ” !
تو می خندی،باور نمی کنی
سالهاست به جای نیمه گمشده ام
در به در دنبال بال هایم می گردم!
بالهایی که هرشب خوابشان را می بینم
و پرواز از ارتفاعی که همیشه ترسناک است
به جان ابرها قسم!
مادر هم از ارتفاع می ترسید!
اما خودش گفته بود
پرنده ها همیشه از بلندی می ترسند!
همان روز فهمیدم من هم پرنده ام!
گرچه بالهایم گم شده اند .