1. - آبان؛

    گنجینه اشعار احمد شاملو

    زیرا که صدای من با صدای تو آشناست : اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن میگوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن...
  2. - آبان؛

    گنجینه چیستا یثربی

    گاهی جای خالی یک‌نفر در زندگی‌ات می‌میرد.... آن‌وقت بلند می‌شوی بروی یک جای خالی دیگر پیدا کنی .... . همین!
  3. نفس.

    گنجینه سهراب سپهری

    ‌ من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید واژه ها را باید شست...
  4. Khazon

    گنجینه نرگس صرافیان

    یک خانه ی ساده و معمولی هم کافیست آشپزخانه ای معمولی دیوارهایی معمولی اتاق هایی معمولی وسایل و فرش هایی معمولی، کنارِ تویی که معمولی نیستی، معمولی حرف نمیزنی و معمولی نمیخندی … اصلا جایی که تو باشی؛ همه چیزِ جهان، غیرمعمولی‌ست!
  5. Khazon

    گنجینه نیما یوشیج

    می‌میرم صد بار پس مرگ تنم می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم زان رو که دگر روی تو نتوانم دید ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم
  6. نفس.

    گنجینه قیصر امین پور

    ‌ سالها رفت و هنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟
  7. نفس.

    گنجینه هوشنگ ابتهاج

    ‌ گفتمش شيرين ترين آواز چيست؟ چشم غمگينش به رويم خيره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکيد لرزه افتادش به گيسوی بلند زير لب غمناک خواند ناله‌ی زنجيرها بر دست من!... #هوشنگ_ابتهاج
بالا