کسی که نمی اندیشد
برده ی آنهایی است که می اندیشد
حتی به اشتباه .
عزیز حسینی
برده ی آنهایی است که می اندیشد
حتی به اشتباه .
عزیز حسینی
-
⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
-
مهم - اعلام آمادگی صندلی داغ
•بنام خدا• سلام خدمت چری بوکی‌های عزیز. تالار سرگرمی با مجموعه‌ی «صندلی داغ» بار دیگر در خدمت شماست. شما میتوانید در این تاپیک مبنی بر داوطلب شدن برای ایجاد تاپیک صندلی داغ، اعلام آمادگی کنید. با تشکر؛ مدیریت تالار سرگرمی چری بوک.
cherrybook.ir
چه مطالب جالبی 👏
خسته نباشی
لذت بردم از دلنوشته زیبات!
سرشار از احساس!
خسته نباشی 🌹🤍
چه رنگ زیبایی🌿 مبارکه جانم!
فراخوان - اعلام امادگي دفتر آزادنويسي
به نام خدا سلام عزيزان؛ در اين تاپيك شما با اعلام امادگي دفتر ازاد نويسي از طرف مديران براي شما ايجاد خواهد شد و شما ميتوايند شروع به پست‌گذاري كنيد. هر فرد فقط تنها قادر به استارت یک تاپیک می‌باشد و می‌بایست متن‌های مورد نظر را در هر پست به طور جداگانه قرار دهد. لطفا در كنار اعلام امادگي حتما...
cherrybook.ir
تبریک برادر زاده گلم ... حالا تو این تالار سرگرمی قرار است ما چیکار کنیم ؟؟؟ میگم دلنوشته خنده های ترشی خیار را اینجا بفرستم ؟؟؟؟
فراخوان - فراخوان نسك خانه كاربران
بسم تعالي سلام به كاربران عزيز درصورت تمایل به داشتن کتابخانه‌ای برای به اشتراک گذاشتن احساسات و نظراتتان درباره هر کتابی، میتوانید اینجا درخواست کنید تا مدیران برای شما تاپیک «کتابخانه» را ایجاد کنند. حتما و حتما قوانین را مطالعه کنید. قوانين نسك خانه كاربران درصورتی که کاربری بدون اعلام کردن...
cherrybook.ir
يه نسكخونمون نشه؟
به یاد می آوری؟
نامه نگاری های کودکانمان را می گویم، راز های پنهانیِ کوچکی که با هزار قسم و ادعا برای هم بازگو می کردیم را چی؟
دوز و کلک هایی که برای کنار هم بودن به خورد خانواده هایمان می دادیم و توطئه هایی که تنها خودمان از افکار شوم پشتش باخبر بودیم چی؟
قدم زدن هایمان در غروب های دل انگیز روستا را به یاد می آوری؟
می دانم با خواندن نوشته هایم تمام آن روز ها بر روی پرده سینمای خیالت به اجرا در آمدند به یکباره محو شدند،
اما حال جز غمی در کنج دلهایمان از اینهمه فاصله وگرفتاری چیزی نمانده است، بزرگ شدیم و کودکانه هایمان را به خاک سپردیم، می بینی؟ همیشه می گفتند خاک سرد است ولی باور نمی کردیم، دیدی چگونه صمیمت و عشقمان را به خاک سپردیم؟
بزرگ شدیم و زندگیمان درست مثل تراژدی های دردناک زجرمان می دهد، زجر می کشیم و مرهمی برای زخم هایمان پیدا نمی کنیم، جراحت های ناشی از سکوت خفقان آور درونمان بوی تعفن می دهند و هنوز حاضر نیستیم نگاهی به گذشتمان بیاندازیم و به یاد بیاوریم مرهم دردمان که بود، عشق کودکانمان، گریه ها و شادی های باهممان را، گاهی باید به پشت سر نگاهی بیاندازیم، گاهی باید به یاد احساسات به خاک سپردمان باشیم رفیق...
خسته نباشي نويسنده جان
لذت بردم از پارت گذاري دلنوشته
خيلي زيبا بود -
در حال بارگیری...
-
در حال بارگیری...
-
در حال بارگیری...
-
در حال بارگیری...
-
در حال بارگیری...
