نقد و بررسی نقد و بررسی دلنوشته غبطه‌ی مذبوح | منتقد : ISO'

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

برهانـ

مدیرکل سایت
پرسنل مدیریت
مدیرکل سایت
Jul 5, 2023
805
PicsArt_03-02-02.13.52 (1).jpg
عنوان : غبطه‌ی مذبوح
ژانر : عاشقانه، تراژدی
نویسنده : مائده یاری | @Moonlight~
منتقد : کیان.اف | @ISO'

مقدمه :
نامه‌های پخش و پلا بر روی میز چوبی، خراش‌های گوشه‌ی میز قدیمی، نوشته‌های مچاله شده، لیوان شیشه‌ای و ته‌مانده‌ی آب، خودنویس مسکوت و لکه‌ی جوهر سیاه بر دل سفید کاغذ... .
بوم شوم نامشروعشان فالی را فریاد می‌زند:
- این جا آرزویی مُرده.

لینک تایپ تاپیک :
 

مستر کیان

مدیر تالار نقد + معاونت بازنشسته
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
منتقد
کاربر VIP
Apr 9, 2023
1,493
بسم تعالی
نویسنده عزیز توجه کنید این نقد صرفا جهت بهبود قلم شما انجام شده است.
عنوان:
عنوان دلنوشته " غبطه‌ی مذبوح " متشکل از دو قسمت غبطه و مذبوح، عنوان انتخابی نویسنده است.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و یا ژانر دلنوشته پی ببرد؛ باتوجه به معنی این دو کلمه در نگاه اول دلنوشته‌ای با ژانر تراژدی در ذهن خواننده خطور پیدا می‌کند چراکه معنی هرکدام بیانگر موضوع و حسرتی تراژدی است
حسرتی که در انتها بی‌ثمر و بی جواب است
عنوان باید طوری برگزیده شود که با موضوع اصلی، ژانر و محتوا ارتباط داشته باشد، با توجه به ژانرهای انتخابی که به ترتیب عاشقانه و تراژدی هستند
ارتباط دارد البته بیشتر با ژانر تراژدی
توجه کنید که کلمه غبطه به معنی حسرت و مذبوح به معنی بی ثمر است
آنچه که از عنوان این دلنوشته القا می‌شود حسرتی هست که نویسنده درباره آن صحبت کرده است و اینکه برای آن دست نیافتنی است و هیچ ثمره‌ای ندارد
اما مورد اصلی که این حسرت می‌تواند هر حسرتی در هر موضوعی را در بر بگیرد نه صرفا برای عاشقانه و هیچ اثری از ژانر عاشقانه در عنوان مشاهده نمی‌شود
اما توجه کنید که انتخاب این دو کلمه برای عنوان کاملا مناسب و قابل قبول است و اشتباه نویسنده در قسمت دیگری هست که در ادامه توضیح خواهیم داد
عنوان در تطابق کامل با محتوا قرار دارد بطوری که نویسنده از کلمه اول پارت اول شروع به گفتن حسرت‌های خود با این جمله " می‌نویسم؛ برای تو، برای خودم، برای خودمان... . "
و در نهایت اندازه عنوان باید استاندارد باشد تا ماندگاری لازم در ذهن خواننده داشته باشد، هرچه عنوان کوتاه‌تر ماندگاری بیشتری دارد
عنوان از دو کلمه تشکیل شده است و از اندازه‌ای استاندارد برخوردار است
ژانر:
ژانرها کلماتی هستند که به توصیف محتوای دلنوشته شما می‌پردازند؛
ژانرهای انتخابی نویسنده به ترتیب عاشقانه و تراژدی هستند، درواقع بیانگر این هستند که دلنوشته پیش روی ما موضوعی عاشقانه را در بر می‌گیرد که در ان تراژدیک‌هایی اتفاق افتاده است
توجه کنید شما در دلنوشته دارین به بیان حسرت های بی‌ثمر صحبت میکنین یعنی این موضوع اصلی دلنوشته شما است
موضوعی تراژدی که در عمق آن و در ابتدای آن عاشقانه‌ای رخ داده است
پس به ترتیب ژانرهای شما تراژدی و عاشقانه هستند که در عنوان هم دقیقا همین مورد بود اگر ژانرهای شما به ترتیب تراژدی و عاشقانه باشند ارتباط کامل برقرار است.
ژانرهای شما باید علاوه بر اینکه بر محتوا صحیح انتخاب شده باشند با یکدیگر نیز ارتباط برقرار کنند که با توجه عمق دلنوشته و موضوع ارتباط نیز به خوبی دارند و تنها ایراد در اولویت بندی ژانرها بود.
مقدمه:
مقدمه سراغاز دلنوشته و احساسات به کار رفته در ان را به رخ می‌کشد‌، درواقع چکیده‌ای از احساسات به کار رفته در دلنوشته است و باید حتما دارای ویژگی‌هایی چون جامع بودن و ارتباط با یکدیگر داشته باشد
مقدمه باید در وهله‌ی اول ارتباط با ژانر و موضوع داشته باشد همراه با اینکه جامع باشد
جامع بودن مقدمه به چه صورت انجام می‌شود ؟ درواقع سر و ته ان باید بهم بخورد

نامه‌های پخش و پلا بر روی میز چوبی، خراش‌های گوشه‌ی میز قدیمی، نوشته‌های مچاله شده، لیوان شیشه‌ای و ته‌مانده‌ی آب، خودنویس مسکوت و لکه‌ی جوهر سیاه بر دل سفید کاغذ... .
بوم شوم نامشروعشان فالی را فریاد می‌زند:
- این جا آرزویی مُرده.

مقدمه نوشته شده به چه صورت بالا بیان شده است که در نگاه کلی موضوعی تراژدی را بیان می‌کند، در ابتدا همانطور که واضح است هیچ اثری از موضوعی عاشقانه جز کلمه " نامه " نیست
چرا که نامه به عنوان نمادی برای ارتباط بین عاشق و معشوق تلقی می‌شود و بیشتر مقدمه به بیان حال و احوال تراژدی پرداخته شده است
با اینکه عاشقانه به عنوان ژانر فرعی محسوب می‌شود اما شما می‌بایست در مقدمه تمامی احساسات بکار رفته را وارد کنید.
همانطور که در بالا گفته شده مقدمه باید جامع و کامل باشد یعنی هر علت و معلول ان در مقدمه مشاهده شود.
مقدمه از 3 قسمت { مقدمه + بدنه + نتیجه } تشکیل شده است در مقدمه سراغازی برای بدنه و در بدنه به انچه که قصد بیان ان را دارید و اصل و در اخر نتیجه گیری کوتاهی داشته باشید.
متن زیر را به عنوان مقدمه تلقی می‌کنیم:
نامه‌های پخش و پلا بر روی میز چوبی، خراش‌های گوشه‌ی میز قدیمی،
توجه کنیداینجا نویسنده بیان می‌کند که نامه‌هایی را برای معشوق خود نوشته است اما با اوردن ترکیب پخش و پلا روی میز
یعنی این نامه‌ها از شدت زیاد اینجا انباشته شده و پخش و پلا شدن
یعنی این نامه‌ها هیچ وقت به دست معشوق نویسنده نرسیده است و اینجا به حسرت نویسنده که در نامه‌های ان گنجانده شده اشاره می‌شود
در همین ابتدا می‌توانیم به عشق بین نویسنده و معشوق پی ببریم
در ادامه نویسنده میز را با خراشه‌هایی توصیف کرده است که می‌تواند از جنون حاصل از عشق یا از مدت زمان بسیار گذشته‌ای باشد
حال نویسنده باید در قسمت بعدی به شرح و دلایل این نامه‌های نرسیده اشاره کند.
نوشته‌های مچاله شده، لیوان شیشه‌ای و ته‌مانده‌ی آب، خودنویس مسکوت و لکه‌ی جوهر سیاه بر دل سفید کاغذ... .

این قسمت به عنوان [ بدنه ] محسوب می‌شود.
در این قسمت نویسنده به شرح حال خود و اطراف خود به این صورت پرداخته است: نوشته‌های مچاله شده که اشاره به همان نامه‌های نرسیده دارد، نامه‌هایی که با گذشت زمان هم بازهم به دست مخاطب نویسنده نرسیده است؛ لیوان شیشه‌ای و ته مانده‌ی آب، آب را می‌توانیم به عنوان نمادی از حیات و زندگی تلقی کنیم که اوردن صفت ته مانده این بیان دارد که از حیات و زندگی آن بسیار گذشته . چیزی به آخر نمانده است به بیانی دیگر گذشتن مدت زمان زیادی از عمر و پایبندی نویسنده را نشان می‌دهد که چطور با گذشت عمر و حیات بازهم سر حرف‌های ناگفته خود است
خودنویس مسکوت، اینجا نویسنده خودنویس بی‌جان جان بخشیده و به ان صفت مسکوت و ساکت شده را داده است که نشانگر اوج حسرت نویسنده است و به قسمت قبل آن بر می‌گردد ( حیات و آب ) که با گذشت زمان این نامه‌ها نرسیده و خودنویس به دلیل ناتوانی خود دیگر مسکوت شده است
در قسمت بعد لکه‌ی جوهر سیاه بر دل کاغذ سفید
که این جمله در کل به دو معنی اشاره دارد و نویسنده از قصد دو معنی این جمله را قرار داده است
اول اینکه به معنی ظاهری آن کاغذ سفید نشانگر قصد نوشتن نامه‌ای جدید است و جوهر سیاه که بر وی ان پخش شده اشاره به ناتوانی قلم و جوهر دارد که دیگر تمایلی برای نوشتن ندارد درواقع اینجا خواست و ناتوانی خود نویسنده مشهود است که چرا که در باطن قصد و میل دارد ولی دیگر توانی بران باقی نمانده است و مورد دوم
می‌تواند به موضوع اصلی دلنوشته یعنی حسرت و دل و قلب نویسنده اشاره کند که قلب خود را به کاغذی سفید و این حسرت بی‌ثمر را مانند جوهر سیاه توصیف کرده است.
پوئن‌های مثبتی که در این بدنه وجود داشت استفاده از آرایه‌های ادبی با توصیف‌های گیرا و مختصر بود
هرچند که موردی که باید حتما رعایت شود و نشده بود { نیاوردن دلیل برای قسمت مقدمه! } نویسنده علاوه بر توصیف و شرح باید به دلیل انچه که در قسمت مقدمه گفته شده بود بپردازد.
بوم شوم نامشروعشان فالی را فریاد می‌زند:
- این جا آرزویی مُرده.

در این قسمت که به عنوان تایجه پایانی تلقی می‌شود با توجه به کلمه بوم که نماد جغد هست چیزی که دربین جا افتاده
داشتن خبر شوم و بد جغد می‌باشد
حال کلمه بعدی این موضوع را با نامشروعان نقض می‌کند که این جغد حاوی پیام شوم اجازه گفتن هیچ پیام و فال بدی ندارد اما اینجا شاهد شدت و اهمیت این پیام هستیم
که با اوردن کلمه فال که اینده مرتبط می‌شود متوجه وجود حسرت و مردگی آرزوی نویسنده هستیم
چراکه آرزویی که نویسنده اینهمه مدت برای آن گذشت به خرج داده است دیگر به واقعیت نمی‌پیوندد.
به عنوان نتیجه نویسنده صراحتا به بیان نتیجه بدنه و مقدمه پرداخته است.
در کل اگر بخواهیم نقدی بر مقدمه داشته باشیم علی رغم وجود توصیفات و نتیجه گیری عالی و مفهومی
در قسمت مقدمه بسیار کم گفته شده حداکثر باید شاهد یک جمله دیگر باشیم و چه بهتر اگر اندازه مقدمه بیشتر و توصیفات بیشتری گفته میشد چرا که در قسمت بدنه ما هیچی دلیلی مبنی بر مقدمه ندیدیم.
تمامی موارد گفته شده با محتوا و ژانرتطابق کامل دارد.

ساختمان:
نویسنده باید برای زیبایی بیشتر یک متن ادبی از جابه جایی و شیوه بلاغی جمله استفاده کند
به این صورت که نویسنده این امکان را دارد ارکان جمله را عوض کند و جای فاعل و مفعول را تعویض کند؛ اما این جابه جایی نباید درحدی باشد که ارکان جمله بهم بریزد
در دلنوشته در حد مطلوب و اندکی شاهد استفاده شیوه بلاغی به این صورت بودیم:
میان دریایی از احساسات غوطه‌ورم و هرجا که چشم می‌بیند حس است و احساس؛
تنم ابریشم لبانت را بی‌قرارست
البته که در مثال دوم ممکن است ایجاد نامفهومی برای خواننده پیش بیاید اما نویسنده هنرمندانه از شیوه‌ای قدیمی بهره برده است.
در این رکن همچنین نویسنده باید لحن انتخابی خود را بصورت یکدست و یکپارچه قرار دهد
باتوجه به اینکه دلنوشته یک متن ادبی است لحن برگزیده برای آن ادبی می‌باشد
این تناسب و یکپارچگی در تمامی دلنوشته جز چند قسمت مانند زیر مشاهده می‌شود که نویسنده بطور محاوره آن را نگاشته است:
هرگز رنگ طلوع دیگری را ندیده.
نویسنده حتما باید با دقت بیشتری به نوع نگارش توجه داشته باشد.

آرایه‌های ادبی و انتخاب واژگان:
آرایه‌های ادبی زینت بخش دلنوشته هستند و نویسنده الزاما باید در دلنوشته بهره ببرد
ارایه‌های ادبی نقش بسیار پر رنگی در تبدیل یک متن ساده به متن ادبی دارند و استفاده هرچه بیشتر آن‌ها باعث زیبایی می‌شود
در تمام دلنوشته شاهد استفاده ارایه‌هایی همچون تشبیه، تضمین، تشخیص، مجاز، کنایه هستیم
نویسنده با هنر قلم خود جملات به زیبایی با ارایه‌های ادبی تلفیق داده است و این بهترین پوئن این دلنوشته محسوب می‌شود
همچنین نویسنده از استفاده کلمات کلیشه و تکراری پرهیز کرده است و از مترادف کلمات و واژگان جدید بهره برده است که باعث جذابیت هرچه بیشتر جملات شده است.

نگارش:
به خوبی رعایت شده است.
 

- آبان؛

مدیرکل سایت + مدیر تالار کپیست
پرسنل مدیریت
مدیرکل سایت
صفحه آرا
Jan 22, 2023
2,103
بسم تعالی
نویسنده عزیز توجه کنید این نقد صرفا جهت بهبود قلم شما انجام شده است.
عنوان:
عنوان دلنوشته " غبطه‌ی مذبوح " متشکل از دو قسمت غبطه و مذبوح، عنوان انتخابی نویسنده است.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و یا ژانر دلنوشته پی ببرد؛ باتوجه به معنی این دو کلمه در نگاه اول دلنوشته‌ای با ژانر تراژدی در ذهن خواننده خطور پیدا می‌کند چراکه معنی هرکدام بیانگر موضوع و حسرتی تراژدی است
حسرتی که در انتها بی‌ثمر و بی جواب است
عنوان باید طوری برگزیده شود که با موضوع اصلی، ژانر و محتوا ارتباط داشته باشد، با توجه به ژانرهای انتخابی که به ترتیب عاشقانه و تراژدی هستند
ارتباط دارد البته بیشتر با ژانر تراژدی
توجه کنید که کلمه غبطه به معنی حسرت و مذبوح به معنی بی ثمر است
آنچه که از عنوان این دلنوشته القا می‌شود حسرتی هست که نویسنده درباره آن صحبت کرده است و اینکه برای آن دست نیافتنی است و هیچ ثمره‌ای ندارد
اما مورد اصلی که این حسرت می‌تواند هر حسرتی در هر موضوعی را در بر بگیرد نه صرفا برای عاشقانه و هیچ اثری از ژانر عاشقانه در عنوان مشاهده نمی‌شود
اما توجه کنید که انتخاب این دو کلمه برای عنوان کاملا مناسب و قابل قبول است و اشتباه نویسنده در قسمت دیگری هست که در ادامه توضیح خواهیم داد
عنوان در تطابق کامل با محتوا قرار دارد بطوری که نویسنده از کلمه اول پارت اول شروع به گفتن حسرت‌های خود با این جمله " می‌نویسم؛ برای تو، برای خودم، برای خودمان... . "
و در نهایت اندازه عنوان باید استاندارد باشد تا ماندگاری لازم در ذهن خواننده داشته باشد، هرچه عنوان کوتاه‌تر ماندگاری بیشتری دارد
عنوان از دو کلمه تشکیل شده است و از اندازه‌ای استاندارد برخوردار است
ژانر:
ژانرها کلماتی هستند که به توصیف محتوای دلنوشته شما می‌پردازند؛
ژانرهای انتخابی نویسنده به ترتیب عاشقانه و تراژدی هستند، درواقع بیانگر این هستند که دلنوشته پیش روی ما موضوعی عاشقانه را در بر می‌گیرد که در ان تراژدیک‌هایی اتفاق افتاده است
توجه کنید شما در دلنوشته دارین به بیان حسرت های بی‌ثمر صحبت میکنین یعنی این موضوع اصلی دلنوشته شما است
موضوعی تراژدی که در عمق آن و در ابتدای آن عاشقانه‌ای رخ داده است
پس به ترتیب ژانرهای شما تراژدی و عاشقانه هستند که در عنوان هم دقیقا همین مورد بود اگر ژانرهای شما به ترتیب تراژدی و عاشقانه باشند ارتباط کامل برقرار است.
ژانرهای شما باید علاوه بر اینکه بر محتوا صحیح انتخاب شده باشند با یکدیگر نیز ارتباط برقرار کنند که با توجه عمق دلنوشته و موضوع ارتباط نیز به خوبی دارند و تنها ایراد در اولویت بندی ژانرها بود.
مقدمه:
مقدمه سراغاز دلنوشته و احساسات به کار رفته در ان را به رخ می‌کشد‌، درواقع چکیده‌ای از احساسات به کار رفته در دلنوشته است و باید حتما دارای ویژگی‌هایی چون جامع بودن و ارتباط با یکدیگر داشته باشد
مقدمه باید در وهله‌ی اول ارتباط با ژانر و موضوع داشته باشد همراه با اینکه جامع باشد
جامع بودن مقدمه به چه صورت انجام می‌شود ؟ درواقع سر و ته ان باید بهم بخورد

نامه‌های پخش و پلا بر روی میز چوبی، خراش‌های گوشه‌ی میز قدیمی، نوشته‌های مچاله شده، لیوان شیشه‌ای و ته‌مانده‌ی آب، خودنویس مسکوت و لکه‌ی جوهر سیاه بر دل سفید کاغذ... .
بوم شوم نامشروعشان فالی را فریاد می‌زند:
- این جا آرزویی مُرده.

مقدمه نوشته شده به چه صورت بالا بیان شده است که در نگاه کلی موضوعی تراژدی را بیان می‌کند، در ابتدا همانطور که واضح است هیچ اثری از موضوعی عاشقانه جز کلمه " نامه " نیست
چرا که نامه به عنوان نمادی برای ارتباط بین عاشق و معشوق تلقی می‌شود و بیشتر مقدمه به بیان حال و احوال تراژدی پرداخته شده است
با اینکه عاشقانه به عنوان ژانر فرعی محسوب می‌شود اما شما می‌بایست در مقدمه تمامی احساسات بکار رفته را وارد کنید.
همانطور که در بالا گفته شده مقدمه باید جامع و کامل باشد یعنی هر علت و معلول ان در مقدمه مشاهده شود.
مقدمه از 3 قسمت { مقدمه + بدنه + نتیجه } تشکیل شده است در مقدمه سراغازی برای بدنه و در بدنه به انچه که قصد بیان ان را دارید و اصل و در اخر نتیجه گیری کوتاهی داشته باشید.
متن زیر را به عنوان مقدمه تلقی می‌کنیم:
نامه‌های پخش و پلا بر روی میز چوبی، خراش‌های گوشه‌ی میز قدیمی،
توجه کنیداینجا نویسنده بیان می‌کند که نامه‌هایی را برای معشوق خود نوشته است اما با اوردن ترکیب پخش و پلا روی میز
یعنی این نامه‌ها از شدت زیاد اینجا انباشته شده و پخش و پلا شدن
یعنی این نامه‌ها هیچ وقت به دست معشوق نویسنده نرسیده است و اینجا به حسرت نویسنده که در نامه‌های ان گنجانده شده اشاره می‌شود
در همین ابتدا می‌توانیم به عشق بین نویسنده و معشوق پی ببریم
در ادامه نویسنده میز را با خراشه‌هایی توصیف کرده است که می‌تواند از جنون حاصل از عشق یا از مدت زمان بسیار گذشته‌ای باشد
حال نویسنده باید در قسمت بعدی به شرح و دلایل این نامه‌های نرسیده اشاره کند.
نوشته‌های مچاله شده، لیوان شیشه‌ای و ته‌مانده‌ی آب، خودنویس مسکوت و لکه‌ی جوهر سیاه بر دل سفید کاغذ... .

این قسمت به عنوان [ بدنه ] محسوب می‌شود.
در این قسمت نویسنده به شرح حال خود و اطراف خود به این صورت پرداخته است: نوشته‌های مچاله شده که اشاره به همان نامه‌های نرسیده دارد، نامه‌هایی که با گذشت زمان هم بازهم به دست مخاطب نویسنده نرسیده است؛ لیوان شیشه‌ای و ته مانده‌ی آب، آب را می‌توانیم به عنوان نمادی از حیات و زندگی تلقی کنیم که اوردن صفت ته مانده این بیان دارد که از حیات و زندگی آن بسیار گذشته . چیزی به آخر نمانده است به بیانی دیگر گذشتن مدت زمان زیادی از عمر و پایبندی نویسنده را نشان می‌دهد که چطور با گذشت عمر و حیات بازهم سر حرف‌های ناگفته خود است
خودنویس مسکوت، اینجا نویسنده خودنویس بی‌جان جان بخشیده و به ان صفت مسکوت و ساکت شده را داده است که نشانگر اوج حسرت نویسنده است و به قسمت قبل آن بر می‌گردد ( حیات و آب ) که با گذشت زمان این نامه‌ها نرسیده و خودنویس به دلیل ناتوانی خود دیگر مسکوت شده است
در قسمت بعد لکه‌ی جوهر سیاه بر دل کاغذ سفید
که این جمله در کل به دو معنی اشاره دارد و نویسنده از قصد دو معنی این جمله را قرار داده است
اول اینکه به معنی ظاهری آن کاغذ سفید نشانگر قصد نوشتن نامه‌ای جدید است و جوهر سیاه که بر وی ان پخش شده اشاره به ناتوانی قلم و جوهر دارد که دیگر تمایلی برای نوشتن ندارد درواقع اینجا خواست و ناتوانی خود نویسنده مشهود است که چرا که در باطن قصد و میل دارد ولی دیگر توانی بران باقی نمانده است و مورد دوم
می‌تواند به موضوع اصلی دلنوشته یعنی حسرت و دل و قلب نویسنده اشاره کند که قلب خود را به کاغذی سفید و این حسرت بی‌ثمر را مانند جوهر سیاه توصیف کرده است.
پوئن‌های مثبتی که در این بدنه وجود داشت استفاده از آرایه‌های ادبی با توصیف‌های گیرا و مختصر بود
هرچند که موردی که باید حتما رعایت شود و نشده بود { نیاوردن دلیل برای قسمت مقدمه! } نویسنده علاوه بر توصیف و شرح باید به دلیل انچه که در قسمت مقدمه گفته شده بود بپردازد.
بوم شوم نامشروعشان فالی را فریاد می‌زند:
- این جا آرزویی مُرده.

در این قسمت که به عنوان تایجه پایانی تلقی می‌شود با توجه به کلمه بوم که نماد جغد هست چیزی که دربین جا افتاده
داشتن خبر شوم و بد جغد می‌باشد
حال کلمه بعدی این موضوع را با نامشروعان نقض می‌کند که این جغد حاوی پیام شوم اجازه گفتن هیچ پیام و فال بدی ندارد اما اینجا شاهد شدت و اهمیت این پیام هستیم
که با اوردن کلمه فال که اینده مرتبط می‌شود متوجه وجود حسرت و مردگی آرزوی نویسنده هستیم
چراکه آرزویی که نویسنده اینهمه مدت برای آن گذشت به خرج داده است دیگر به واقعیت نمی‌پیوندد.
به عنوان نتیجه نویسنده صراحتا به بیان نتیجه بدنه و مقدمه پرداخته است.
در کل اگر بخواهیم نقدی بر مقدمه داشته باشیم علی رغم وجود توصیفات و نتیجه گیری عالی و مفهومی
در قسمت مقدمه بسیار کم گفته شده حداکثر باید شاهد یک جمله دیگر باشیم و چه بهتر اگر اندازه مقدمه بیشتر و توصیفات بیشتری گفته میشد چرا که در قسمت بدنه ما هیچی دلیلی مبنی بر مقدمه ندیدیم.
تمامی موارد گفته شده با محتوا و ژانرتطابق کامل دارد.

ساختمان:
نویسنده باید برای زیبایی بیشتر یک متن ادبی از جابه جایی و شیوه بلاغی جمله استفاده کند
به این صورت که نویسنده این امکان را دارد ارکان جمله را عوض کند و جای فاعل و مفعول را تعویض کند؛ اما این جابه جایی نباید درحدی باشد که ارکان جمله بهم بریزد
در دلنوشته در حد مطلوب و اندکی شاهد استفاده شیوه بلاغی به این صورت بودیم:


البته که در مثال دوم ممکن است ایجاد نامفهومی برای خواننده پیش بیاید اما نویسنده هنرمندانه از شیوه‌ای قدیمی بهره برده است.
در این رکن همچنین نویسنده باید لحن انتخابی خود را بصورت یکدست و یکپارچه قرار دهد
باتوجه به اینکه دلنوشته یک متن ادبی است لحن برگزیده برای آن ادبی می‌باشد
این تناسب و یکپارچگی در تمامی دلنوشته جز چند قسمت مانند زیر مشاهده می‌شود که نویسنده بطور محاوره آن را نگاشته است:


نویسنده حتما باید با دقت بیشتری به نوع نگارش توجه داشته باشد.

آرایه‌های ادبی و انتخاب واژگان:
آرایه‌های ادبی زینت بخش دلنوشته هستند و نویسنده الزاما باید در دلنوشته بهره ببرد
ارایه‌های ادبی نقش بسیار پر رنگی در تبدیل یک متن ساده به متن ادبی دارند و استفاده هرچه بیشتر آن‌ها باعث زیبایی می‌شود
در تمام دلنوشته شاهد استفاده ارایه‌هایی همچون تشبیه، تضمین، تشخیص، مجاز، کنایه هستیم
نویسنده با هنر قلم خود جملات به زیبایی با ارایه‌های ادبی تلفیق داده است و این بهترین پوئن این دلنوشته محسوب می‌شود
همچنین نویسنده از استفاده کلمات کلیشه و تکراری پرهیز کرده است و از مترادف کلمات و واژگان جدید بهره برده است که باعث جذابیت هرچه بیشتر جملات شده است.

نگارش:
به خوبی رعایت شده است.
نکات گفته شده تصحیح شد، ممنونم بابت نقد سازنده و زحمات شما.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 11) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا