آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
متن‌های انگیزشی برای مقدمه

ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می‌کنند مردگانی بیش نیستند.
برتراند راسل
یک انسان ضعیف، هرگز نمی تواند ببخشد؛ بخشایش، مشخصه قدرت است
ماهاتما گاندی
از دیروز بیاموز، امروز را زندگی کن، و برای فردا امیدوار باش.مهم ترین چیز این است که از جستجو کردن دست بر نداری
انیشتین
زمان می تواند دوست شما یا دشمن شما باشد.اینکه نتیجه چه خواهد بود، کاملا به شما، اهداف و عزم تان برای استفاده از هر دقیقه بستگی دارد
زیگ زیگلار
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
خیر مقدم به دوستان و همکاران عزیز که در این جلسه حضور به هم آوردن

خیلی تشکر میکنم که همه دوستان و همکاران به موقع تشریف آوردن

خیلی خوش آمدید،امیدوارم جلسه خوب و مفیدی داشته باشیم

باعث افتخار است که در خدمت همکاران عزیز خودم هستم

این جلسه برای …. برگزار شده. امیدوارم امروز به جمع‌بندی مناسبی درباره این موضوع دست پیدا کنیم

در این جلسه درباره …. صحبت می‌کنیم. این موضوع به دلیل …. اهمیت بسیاری داره و لازمه که تا انتهای سخنرانی به صحبت‌ها توجه داشته باشید تا به نتایج مطلوب برسیم.
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
به نام خداوند جان و خرد | کزین برتر اندیشه بر نگذرد

به نام آن که تن را نور جان داد | خرد را سوی دانایی عنان داد

به نام خدایی که جان آفرید | سخن گفتن اندر زبان آفرید

به نام آنکه هستی نام ازو یافت | فلک جنبش، زمین آرام ازو یافت

به نام خداوند دل های پاک | که نامش بود در دلت تابناک

به نام آنکه در ما گفتن آموخت | به انسان در معنی سفتن آموخت

به نامِ خداوندِ جان آفرین | حکیمِ سخنْ در زبان آفرین

درود بر خدایِ هنرآفرین | نگارندۀ هر گلِ آتشین

به نامِ خداوندِ خوبِ بهار | خداوندِ گلِ لاله و لاله زار

به نام آن که در جان وروان است | توانایی ده هر ناتوان است

خرد هر کجا گنجی آرد پدید | ز نام خدا سازد آن را کلید

شکر و سپاس و منّت و عزّت خدای را | پروردگار خلق و خداوند کبریا
 

آبی.م

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
مقامدار بازنشسته
Apr 15, 2023
891
سرآ غاز
منم اینک و سر آغاز سخن
گفتن از آنچه سخن باید گفت
عشق ، نفرت و نفسهای امید
من دلم زندانی ست
بلبلی در قفسم
می خوانم
گرچه آواز من آواز دل انگیزی نیست
دل من غمگین است
آشناجنس قفس نامردی است
و خودم نامردم
همه در حس من دلشده سهمی دارند
در همین دفتر کو چک
چه بزرگان که مدد کارمنند
پدر و مادر و خویشان و رفیق
آنکه این پنجره را رو به دل من وا کرد
تو که می خوانی و می دانی چیست
جمع در واژه ، عبارت ، یک بیت
تو که مشکوک به من می نگری
و مرا می رانی
تو که آنسوی دلت پنجره ای رو به خداست
از همه ممنونم
قلم خسته ی من قدرت شکر ندارد چه کنم
من فقط ، می نویسم
سپاس
تا لب به لب از سکوت بودی بودی
تا لب به سخن نمی گشودی بودی
از آینه های در تب ویرانی
زنگار اگر نمی زدودی بودی
 

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 2) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 1) «جزئیات دقیق بازدیدها»

موضوعات مشابه

بالا