همیشهی خدا دختره باید از پلههای دوبلکس خونشون سُر بخوره بیاد پایین و بلقیس خانوم که بچه ندارع و عاشق دخترهس و به جای دخترش اونو میبینه بگه: ای وای خانوم جان هزار بار گفتم شیطونی نکنین، بیاین آب آلبالوتون رو بخورین گرسنه نرین دانشگاه ها
[ به اینم میگن رمان؟ ]