بحث و گفتگو بحث و گفتگو | کارگاه آموزش شعر نویسی

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
وقت بخیر جناب تابش محترم*

(استفاده از تشبیه اجزای چهره وبدن از طبیعت)


موهای به رنگ شبم، همراه با ابرهای متراکم در آسمان به پرواز در آمده بودند.
پیشانی ام همانند کوهی محکم وچشمانم مانند دو چشمه از دل آن کوه، جریان داشت.
فوران آبی زلال وشفاف به سمت فراز ونشیب آن کوه که گونه ها وچانه ام بود.
واینک چنگی* در میان انگشتانم ودرآغوشم بود که همان قلب تپنده ام بود ومینواختم.
ببینین قسمت آخر اینطوری باید مینوشتید

و اینک، چنگی در میان انگشتان و آغوشم که همان قلب تپند‌ه‌ی من درحال نواختن است

بعد آغوشم بهتره یه کلمه بیارین مثلا توصیف یا بگین درحال انجام چه کاریه
 

ahura.

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی
Dec 28, 2023
444
درود،
شرمنده بابت تاخیر 🍃


(خاطرات همیشگی)

خاطراتمان همیشگی نبود..
منِ طغیانگرِ واقعیت،
قصد داشتم با نخ و ریسمانِ احساس و خیال،
دروغِ آشکار را نقشِ باور بدوزم..
ناباورانه باورم شده بود که همیشگی هستی..
یادت هست در روزی از روزهایِ برفیِ تابستانی، چه بهمنِ جنون‌آمیزی راه انداختی؟
بجای فرار،
با آغوشِ باز،
پذیرایِ بهمنِ مجنون‌کُشت گشتم..
احساساتم با بازیِ خاکستریت،
فریب مافیا را خورد و شهرِ آرامِ وجودم را با خاک یکسان کرد..
منطق کجا بود؟
گُمانم زندانی‌ شده بود..
از سیاهچالِ واقعیت هر چه فریاد میزد، شنیده نمیشد..
آخر کدام صوت و صدا از این طوفانِ دروغینِ مجنون‌سازِ تو بی هیچ شکست و محوی به گوش می‌رسد؟
و تو موفق شدی..
فریب تابستان و خورشید ساختگیت را خوردم..
خواب رفتم..
با خیال خوش اینکه همیشگی هستند لیلی و هر چه که به لیلی مربوط است..
حال بیدار شده‌ام..
هنوز تابستان است یا پاییز و بهار، نمی‌دانم..
حتی نمی‌دانم کجا هستم..
فقط میدانم سرد است، هوا
من
اشک‌هایم
آرزوهایم
چشمانم
تو کجایی؟ آری، از پشت شیشه دیدمت..
نگاهم میکنی با غم و پشیمانی! غمگین و پشیمانی؟
پس خاطرات کجا هستند؟
نمی‌بینمشان..
به گُمانم بهمن آن‌ها را در دل خود دفن کرده است..
نامشان چه بود؟ خاطراتِ همیشگی؟!
پوزخند میزنم..
عجب هنگامه‌ای لیلی!
تو هستی و برخلاف افسانه‌ها،
شعرهایت تا ابد مکتوب!
منِ مجنون، اما نیستم
لیک برخلافِ خاطرات،
نفرتم از تو، تا ابد پایدار!
خیلی عالیه
بذارین دفترکار
 
بالا