تفاوت محاورهنویسی با نوشتن معیار
برای آموزش محاورهنویسی و درک بهتر آن اول باید زبان معیار را تعریف کنیم. زبان معیار از جایی شکل گرفت که لازم بود یک زبان مشترک بین تمام لحنها، گویشها و لهجهها وجود داشته باشد. زبان نوشتار یا معیار ساختار ثابتی دارد و بهندرت دچار تغییر میشود. این زبان از کودکی در مدارس تدریس میشد و در رسانههای عمومی و منابع رسمی مورد استفاده است.
مثال: انسان برای انتقال معنا به زبان احتیاج دارد.
از جملهی معیار بالا هیچ حس و لحنی نمیتوان دریافت کرد، با اینحال برایمان واضح است.
از نکان مهم محاورهنویسی این را باید بدانید که زبان محاوره زبان رایج میان مردم است که برای برقراری ارتباطات روزانهشان بهوسیلهی آن حرف میزنند. بچهها با این زبان بزرگ میشوند. پس نیاز به آموزش تخصصی ندارد. وقتی زبان گفتاری یا همان محاوره وارد نوشتار شود، محاورهنویسی اتفاق میافتد. در محاورهنویسی ساختار جملات تغییر میکنند و اصطلاحات عامیانه، لحن و لهجه وارد نوشتار میشود.
مثال: دمت گرم خیلی باحال بود.
در این مثال ما میتوانیم ردهی سنی و بعضی خصوصیات گوینده را هم حدس بزنیم. چرا که با محاورهنویسی بخشی از صدای گوینده و نحوهی برقراری ارتباطش را در نوشته میآوریم.
زبان محاوره برخلاف زبان معیار مدام در حال تغییر است و هر نسل اصطلاحات جدید خود را وارد آن میکنند. از طرفی خیلی زود عبارتهای نسلهای قبل هم به فراموشی سپرده میشوند. اما زبان معیار ورودی زیادی ندارد و ثابت است. به همین خاطر استفاده از آن تاریخ مصرف ندارد.
برای مثال سالها قبل اصطلاح «پَ نه پَ» در بین مردم بسیار پرکاربر و محبوب شد. حتی کتابی با همین عنوان به چاپ رسید اما به مرور از بین واژگان عموم مردم حذف شد.