رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
تضاد

تضاد، همان‌گونه که از نام آن بر می‌آید، آرایه‌ای است که در آن دو کلمه متضاد هم به کار می‌رود و با هم می‌آید. مثلاً در بیت زیر از نظامی، دو واژه «نومیدی» و «امید» و همچنین، «سیه» و «سپید» متضاد هستند:
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است

یا در بیت زیر از حافظ، «شکر» و «شکایت» و همچنین، «نیک» و «بد» با هم تضاد دارند:
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
پارادوکس

شاید در نگاه نخست، متناقض‌نمایی شبیه تضاد باشد، اما در واقع این‌گونه نیست. در متناقض‌نمایی، امور متناقضی با هم ربط داده می‌شود که در ظاهر نشدنی است. مثلاً در بیت زیر از سعدی، «حاضر غایب» ترکیب متناقضی است:
هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

دقت کنید که در تضاد، دو واژه با اینکه با هم تضاد دارند، لزوماً ترکیب متناقضی را نمی‌سازند. بیت زیبای زیر از حافظ متناقض‌نمایی زیبایی دارد:
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
حافظه به زیبایی بیان می‌کند که باد نوروزی چراغ دل را برمی‌افروزد. همان‌طور که می‌دانیم، باد و آتش برافروختن تناقض دارند
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
آرایه تکرار

از آرایه‌های ادبی است که به معنی دوباره یا چندباره آوردن واژه‌ای است، به گونه‌ای که بتواند بر موسیقی درونی بیفزاید و تأثیر سخن را بیشتر سازد. تکرار بیشتر در اشعار مولوی دیده می‌شود، پس از پروین اعتصامی بیشترین میزان تکرار در اشعار حافظ و سعدی است.
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ
هم نظری، هم خبری، هم قمران را قمری
هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری


آرایه تصدیر

تصدیر نوعی از تکرار است، که در آن واژه‌ای در آغاز و پایان بیتی دوباره آورده می‌شود. چند مثال:
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
حافظ
در این بیت کلمهی «آدمی» در اول و در آخر مصراع، صنعت رد العجز علی الصدر ساخته است.

قرار از دل من ربود آن نگار بر آن عنبرین طرهی بیقرار
شمار غم او ندانم از آنک برون شد غم او ز حد شمار
رشید وطواط
در بیت اول کلمهی «قرار» در اول و آخر مصراع، همچنین در بیت دوم کلمهی «شمار» در اول و آخر بیت صنعت رد العجز علی الصدر «تصدیر» ساخته است.
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
آرایه تضمین

آرایه ای است که شاعر یا نویسنده در میان کلام (شعر یا نثر) خود آیه، حدیث، مصراع یا بیتی را از شاعر دیگر عیناً بیاورد. در واقع تضمین در لغت به معنی چیزی را در ظرفی قرار دادن و گنجانیدن است.
انواع تضمین به همراعه مثال:

تضمین آشکار

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد

“میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است”
همانگونه که می بینید این شعر از سعدی شیرازی است، اما بیت دوم از فردوسی آورده شده است و قبل از آن به روشنی بیان شده که قرار است نقل قولی از فردوسی در شعر بیاید.

تضمین پنهان

در این مورد می توانیم برای شما شعر ای وای مادرم شهریار را مثال بزنیم که مصراع آخر این شعر از حافظ است. (در واقع شهریار در این شعر، واضح بیان نکرده است که این بیت از حافظ است و صرفا در گیومه قرار گرفته است.)
چـه زنم چو نای هر دم ز نوای ساز او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
بـه پیام آشنایی بنوازد این نوا را»
پس بیت دوم که در گیومه قرار گرفته است، از حافظ تضمین شده است.
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
آرایه تلمیح

تلمیح در لغت به معنای «با گوشه چشم نگریستن» است، اما در ادبیات به آرایه ای می‌گویند که شاعر یا نویسنده در ضمن نوشته اش به داستانی معروف، مثل، آیه، یا حدیثی اشاره داشته باشد.
به لفظ «اشاره» در تعریف آرایه تلمیح دقت کنید، زیرا نشان دهنده ی آن است که عین ضرب المثل،آیه یا داستان گفته نمی‌شود، بلکه تنها به آن اشاره می‌شود.

تلمیح در شعر مولوی

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
یعقوب وار وا اسفاها همی‌زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
(اشاره به داستان حضرت یوسف – اشاره به داستان رستم)

تلمیح در شعر سعدی

پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفتت و مردم شد
(اشاره به داستان اصحاب کهف)
 

رجینا

سرپرست نگارش کتاب + مدیر تالار آوا
پرسنل مدیریت
سرپرست بخش
مدیر تالار
ناظر
طراح
ویراستار
مدرس
آوا پرداز
مترجم
کتابخوان
کاربر VIP
کاربر فعال تالار
Jul 1, 2023
2,209
آرایه لف و نشر

«لف» در لغت به معنی پیچیدن و تا کردن، و «نشر» به معنی گستردن و باز کردن است. در اصطلاح فن بدیع،آرایه لف و نشر آن است که ابتدا، چند چیز را در کلام بیاورند، آنگاه چند امر دیگر از قبیل صفات یا افعال بیاورند که هر کدام از آنها به یکی از آن چیزها که در اول گفته اند، مربوط باشد و تعیین نکنند که کدام یک از آن امور به کدام یک از آن اشیاء برمی گردد؛ کلماتی را که در اول آورده اند، لف و اموری را که به آنها بر می گردد، نشر می گویند.
«لف و نشر» به دو قسم کلی تقسیم می شود:

- لف و نشر مرتب
آرایه لف و نشر مرتب، آن است که امر اول از نشر به لفظ اول از لف و همچنان دوم به دوم و سوم به سوم برگردد.
در بیت زیر، لف و نشر مرتب هست، یعنی کمندِ زلفت مرا می کَشد و کمانِ ابرویت مرا می کُشد:

وقتی کمند زلفت، دیگر کمان ابرو
این می کشد به زورم، آن می کُشد به زاری (سعدی)

***
در هر دو مصراع بیت زیر، لف و نشر مرتب وجود دارد؛ در مصراع اول، عفو و خشم، لف است و روز و شب نشر آنها هستند. در مصراع دوم نیز، مهر و کین لف است و شهد و سَم نشر آنهاست:

از عفو و خشم تو دو نمونه است روز و شب
وز مهر و کین تو دو نمونه است شهد و سم (اَنوری)

- لف و نشر مشوش

آرایه لف و نشر مشوش، آن است که در ارتباط میان امور اول و اموری که بعد از آنها در سخن آمده است، ترتیبی وجود نداشته باشد. مانند:
در بیت زیر، واژگان «مرغ و ماهی» لف و «دریا و مرغزار» نشر آن دو هستند، اما به ترتیب نیامده اند؛ زیرا مَرغزار با مرغ و دریا با ماهی ارتباط دارد:

همی مرغ و ماهی بر ایشان به زار
بگریند به دریا و در مرغزار

***
در بیت زیر، لف و نشر مشوش هست؛ یعنی سگ دامن غریب را می گیرد و دربان گریبان او را:

سگ و دربان چو یافتند غریب
این گریبانش گیرد، آن دامن (بوستان سعدی)
 
بالا