⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
لطفاً پس از ارسال نظر حتما دو نفر را به این دورهمی دعوت کنید
زنده بودن و زندگی کردن برای من شبیه به ضربان قلب میمونه. وقتی تو تنها زندهای فقط یه خط صافی و عملا میشه گفت مردی. اما زندگی کردن پر از درهها و قلههاست، وقتی زندگی میکنی مجبوری از درهها خودت رو با چنگ و دندون بکشی بیرون و گاهی از نوک قلهها سقوط کنی و همین پستی بلندیهاست که به زندگی کردن ارزش میده. به نظر من و طبق تجربههای شخصیم، میشه از حالت «زنده بوده» به حالت «زندگی کردن» رسید. راحت نیست به هیچ وجه اما شدنیه.