1. Khazon

    گنجینه وحشی بافقی

    آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست می‌توان یافت که بر دل ز منش باری هست از من و بندگی من اگرش عاری هست بفروشد که به هر گوشه خریداری هست به وفاداری من نیست در این شهر کسی بنده‌ای همچو مرا هست خریدار بسی مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه صد بادیه درد بریدیم بس است قدم از راه...
بالا