ممنونمممم
-
⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
انجمن نویسندگی | رمان نویسی | چری بوک
مارے✿
- آبان؛چطوری بچه؟
مارے✿عالییییییی
تو چطورییییی؟
ساجده خوبه؟
- آبان؛چخبرا
خوبم قربونت
اونم خوبه نشسته ور دلم فیلم میبینه
مارے✿از صب هی یاد معلم شیمیم میوفتم خندم میگیره
مگه فیلمی هس که ساجده هنوز ندیده باشه
😂
- آبان؛چرا
اره بابا😂😂
مارے✿بابا اصلا یه جوری بود بعد همش سوت میزد
خوبه 😂 😂
مارے✿بعد می گفت اجازه هست اسمتونو بپرسم انگار نه انگار معلم بود و دونستن اسم ماها واجب
- آبان؛😂خب سرخوش بوده
مارے✿همیشه شاد باشه😶😂
- آبان؛اگه دانش اموزا خلش نکنن
مارے✿خودش خله
- آبان؛بعید میدونم
مارے✿بابا بخدا راس میگم
گفته بود علم شیمی تو خیلی از وسایل اطرافمون هست از گاز و پنجره و شیشه و میز و صندلی و رنگ دیوار حتی رف رو صندلی عکس رو دیوارو نشون داد گفت علم شیمی تو اینم هست حالا بین این صحبتا سوت میزد
- آبان؛چ سرخوشه خداییی🫤😂😂
دبیر شیمی ما همش اخم🫤😂
ی سر امتحانا کیفش کوک میشد چون قرار بود محوت کنه
مارے✿خیلی😂
نه ما قراره با این معلمه بهمون خوش بگذره
وااااای خدا محوش کنه😂
معلم ما خوبیش اینه که آقاعه مث خانوما اذیت نمیکنه میتونیم راحتتت هی امتحانای کلاسی رو عقب بندازیم😂
