انجمن نویسندگی | رمان نویسی | چری بوک

dark night
dark night
باز سست دستی تو گل کردCh1
رجینا
رجینا
کجا سست دستی بودددد
  • خنده
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
dark night
dark night
حس میکنم به طور جدی به اون استیکر سبز امین و یه سری استیکر خاص دیگه نیاز دارم

:biggrin::eek:-o::cautious::cry::unsure::whistling:👍:laugh::rolleyes::eek::sneaky::30::108::106::62::131::68::137::128::hanghead::p3o-45::85::a050::hmmsmiley02::whistle:
اینا
dark night
dark night
عه نیومد/=
رجینا
رجینا
وای ارههههه
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
رجینا
رجینا
دقیقااا
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
dark night
dark night
به آینه مینگرم
شخصی در آینه پیداست
به راستی او کیست!؟
آیا من او را می‌شناسم!؟
نقابی بر چهره دارد
من
از دیدن چهره‌ پشت آن نقاب میترسم!
دوست دارم
باور کنم این چهره واقعی من است
آری!
من باور دارم این چهره واقعی من است
شاید این آشکارترین دروغیست
که به خود می‌گویم!
امروز از من خواستن
که پشت آن نقاب را ببینند
به دنبال چه میگردند!؟
در روشن‌ترین خانه‌ها هم
چند گوشه تاریک خواهی یافت!

#سایه‌ها
dark night
dark night
اثری از یه بنده خدایی(داداشم)
که میخوام در اینده بنویسمش
فقط مشکل اینجاس بعد ۶ سال و ۱۰۰ بار خوندن داستان هنوز نمیفهمم چی شد:ROFLMAO:
رجینا
رجینا
پیامتو پاک کردم فقط خواهر
برای اطمینان حالا..
رجینا
رجینا
اووووووووووووو
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
رجینا
رجینا
چی شدددددددد
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
dark night
dark night
چی چی شد؟
رجینا
رجینا
زیادی متنش خفن و سنگین بود کههههه بناژممممممم باباااا
رجینا
رجینا
متنه!
رجینا
رجینا
وای حق داری منم نگرفتم چی شددد :ROFLMAO:
  • خنده
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
dark night
dark night
داستان از این قراره که یه پسر، بعد یه صبح بارونی میبینه یه جعبه براش اومده که توش یه تابلو نقاشی نیمه کارس
بعد اون یه سری اتفاقات ترسناک براش میوفته که باعث مرگ خانواده‌ش میشه
بعد که ازش میپرسن چرا خانوادت مردن، اون یه داستان عجیب غریب براشون تعریف میکنه که با عقل جور در نمیاد
برا همین میفرستنش تیمارستان
این متن وسط داستان، توسط کسی که داره اون بلا ها رو سرش میاره گفته میشه
بعد اخر داستان درحالی‌ تموم میشه که پسره، توی یه دفتر مینویسه به آینه مینگرم
درواقع یه جورایی به نظر میاد کسی که این بلاها رو سرش اورده خود ایندشه
بعد از این ور این سوال براش پیش میاد که چرا خودش باید اینجور خودش رو زجر بده
تو یه تیکه از داستان بهش میگه برای خودت دشمن خلق نکن همونطور که من برات دشنمی نیافردیم
ولی یکم قبل ترش به یه نفر دیگه میگه من موفق شدم، یا بهتر بگم ما موفق شدیم
dark night
dark night
جواب منو ندی یه وقت/=
  • بغض
واکنش‌ها[ی پسندها]: رجینا
رجینا
رجینا
عه وای
چرا ندیممم
  • عصبانی
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
رجینا
رجینا
ووووو
حاجی خیلی موضوع خفنیهههه که!!
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
رجینا
رجینا
نمیخوای بنویسش؟
مطمئنم توپپپ مشههههه!
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: dark night
بالا