Adrian

کاربر انجمن
کاربر انجمن
May 7, 2024
77
گفتم کفی بزن
دستهایت را شکسته بودند
گفتم حرفی
زبانت را
چشم گشودی وآنگاه… هزاران گره…
آنان به پنجره سنگ می‌زنند
کورمان می‌کنند
آیینه را می‌شکنند
و در این میان سنگ به نجوای پنجره پاسخ می‌دهد
خدایا چه آسان همه چیز شکسته می‌شود
ما
روزمان را آغاز می‌کنیم
حال آنکه از گذشته نمی‌دانیم
و گاه مرگی فرا می‌رسد
که ما را به فردا نمی‌سپارد
و او
او که خبر می‌فروشد
برای روزنامه
فریاد می‌کشد
 

Adrian

کاربر انجمن
کاربر انجمن
May 7, 2024
77
اینک تویی، آنجا …
نشسته در میان نرگس‌های زرد
در نهایت بی‌گناهی
انگار حالت گرفته‌ای برای تصویر
به نام معصومیت!

نور در کمال خویش بر چهره ات تابیده
نرگسی را می‌مانی در میان نرگس‌ها…
این آخرین بهار توست بر روی خاک
باز هم مانند آن نرگس‌ها …

پسر کوچکت – که بیش از دو هفته‌ای ندارد –
چونان عروسک نرمی در حلقه‌ی بازوانت آرمیده
مادر و پسر به یاد می‌آورند شمایل مقدس را
و دختر دو ساله‌ات به روی تو می‌خندد
به او چیزی می‌گویی اما افسوس
که واژگان تو در دوربین گم می‌شوند
 

Adrian

کاربر انجمن
کاربر انجمن
May 7, 2024
77
و نیز دانش در تپه‌ای که روی آن نشسته‌ای
دوربین قادر به ضبط آن نیست
با خندق پیرامونش که بزرگتر از خانه‌ی توست

اینجاست که آگاهی شکست می‌خورد
و لحظه‌ای بعد زندگی‌ات خسته و واخورده
چونان سربازی با کوله باری که آینده‌ات را بر دوش دارد
به سویت گام بر می‌دارد
اما نرسیده به تو، به آن سرزمین مجهول باز می‌گردد

و همه چیر در برق جهنده‌ای آب می‌شود…
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: Atlas

Adrian

کاربر انجمن
کاربر انجمن
May 7, 2024
77
سیاه است سر خیس سگ آبی هنگامی که سرک می کشد
سیاه است صخره‌ی غرق در کف
لمیده بر بستر خون،سیاه است مرغ دریایی
سیاه است کره ی زمین و یک بند پایین تر
تخم مرغ سیاهی
جایی که خورشید و ماه طالع شان می گردد
از تخم سر زدن یکی کلاغ،رنگین کمانی سیاه
خم شده در تهی
بر فراز تهی
اما در پرواز.

منبع: اِکولالیا - آرشیو شعر جهان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسانی از این موضوع بازدید کرده‌اند (در مجموع: 6) در 1000000 ساعت گذشته. «جزئیات دقیق بازدیدها»

Who is viewing this thread (Total: 0, Members: 0, Guests: 0)

Who has watch this thread (Total: 0) «جزئیات دقیق بازدیدها»

بالا