-
⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
آخرین فعالیت پناه
-
پناه به دردانه نوشته در موضوع برگزیده رمان چیناچین | دردانه کاربر انجمن چری بوک با
لایک واکنش نشان داد.
بالاخره طی یک هفته‌ی بعد کارگاه پدر را به همان زمانی نام فروختم. گرچه در ابتدا حرف از مبالغ پایینی میزد اما هنگامی که مشتری‌های دیگری را... -
پناه به میم. شبان نوشته در موضوع برگزیده ماچِه سگ | میم. شبان کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
- به خاطر بی‌ادبی عسل عذر می‌خوام. چند روزیه حالش رو به راه نیست. صبر کن الان برمی‌گردم. روی یکی از چهارپایه‌ها نشستم و به این فکر کردم...
-
پناه به سایه مولوی نوشته در موضوع درحال تایپ رمان زعم و یقین |اثر سایه مولوی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
- جدی نمیگی رزی؟ صدای خنده‌ی رزی را شنید. - چرا؟ به من نمیاد یه کار درست و حسابی داشته باشم؟ دستش را به ریشه موهایش بند کرد؛ گیج بود و...
-
پناه به سایه مولوی نوشته در موضوع درحال تایپ رمان زعم و یقین |اثر سایه مولوی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
سرش را به پشتی صندلی تکیه داده و به روبه‌رو نگاه می‌کرد. در این بین موسیقی شش و هشت قدیمی که از ضبط پراید درب و داغان سودی پخش می‌شد به...
-
پناه به سایه مولوی نوشته در موضوع درحال تایپ رمان زعم و یقین |اثر سایه مولوی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
پشت میز تحریر کهنه‌ی تنها اتاقِ خانه‌ی کوچکشان نشسته بود و درس می‌خواند. صدای قهقه‌های مستانه‌ی قادر و رفیق‌هایش را از بیرون می‌شنید...
-
پناه به سایه مولوی نوشته در موضوع درحال تایپ رمان زعم و یقین |اثر سایه مولوی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
کنار بار ایستاد و بی‌توجه به مرد و زن‌هایی که یک‌به‌یک می‌آمدند و جام‌هایشان را از نوشیدنی‌های روی بار پر می‌کردند، برای پیدا کردن رزی...
-
پناه به سارابـهار❁ نوشته در موضوع درحال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار کاربر انجمن چری‌بوک با لایک واکنش نشان داد.
دو صندلی از کنار آن میز که به علاوه آن دو صندلی و میز و کاناپه، هیچ وسیله‌ی نشستن و استراحت دیگری در آن خانه دیده نمی‌شد، برداشتم و...
-
پناه به سارابـهار❁ نوشته در موضوع درحال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار کاربر انجمن چری‌بوک با گل واکنش نشان داد.
*** پاتر ماشین را مقابل آپارتمان کوچک شخص مورد نظر پارک کرد. نگاهی به پنجره اتاقش انداختم که نورش در تاریکیِ دیگر خانه‌های اطراف، چشم را...
-
پناه به سارابـهار❁ نوشته در موضوع درحال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار کاربر انجمن چری‌بوک با گل واکنش نشان داد.
نمی‌دانستم پاتر چه‌طور تشخیص داد که آن مرد ناشناس، جزئی از آن ارازل نیست که به او کاری نداشت و به تیم دستور داد تک‌تک آن هشت نفر را...
-
پناه به سارابـهار❁ نوشته در موضوع درحال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار کاربر انجمن چری‌بوک با لایک واکنش نشان داد.
یکی از آن‌ها جلو آمد و فکم را در مشتش گرفت و غرید: - ان‌قدر مقاومت نکن کارآگاه، تو گیر افتادی! ناخودآگاه به حرفش نیش‌خند می‌زنم. بی‌هیچ...
-
پناه به سارابـهار❁ نوشته در موضوع درحال تایپ رمان غریزه سیاه | سارابهار کاربر انجمن چری‌بوک با لایک واکنش نشان داد.
قدم‌هایم را آهسته‌تر برداشتم. چرخیدم! هشت نفر، لباس‌های نسبتاً تیره، صورت‌های ناشناس؛ اما نگاه‌هایی که چیزی برای از دست دادن نداشتند...
-
پناه به Heyzha نوشته در موضوع درحال تایپ دلنوشته هریدا | ملینا نامور کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
كد: 064 اسم دلنوشته: هِریدا¹(خار و گل) نویسنده: ملینا نامور ژانر: تراژدی_ عاشقانه ناظر: @پناه مقدمه: زیبایی‌اش چشمم را گرفت تا آن‌جایی...
-
پناه به موضوع دلنوشته دلنوشته رقص نامرئی | مینا مرادی کاربر انجمن چری بوک پاسخ داده‌است.مادر یعنی آن دستی که همیشه گرم است، حتی وقتی دلش از سرمای گاه و بی‌گاه سختی‌ها و مسؤلیت‌های بی‌شمار یخ بسته. یعنی صدای پاهایی که...
-
پناه موضوع نقد کاربران نقد کاربران دلنوشته هریدا به قلم ملینا نامور را در تالار نقد کاربران فرستادهاستکاربران عزیز تقاضا میشود قبل از فعالیت به قوانین نقد کاربران توجه کنید. قوانین نقد کاربران | کلیک کنید اسم دلنوشته: هِریدا¹(خار و گل)...
-
پناه به سایه مولوی نوشته در موضوع درحال تایپ رمان زعم و یقین |اثر سایه مولوی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
مثل هربار اولین چیزی که پس از ورود به ویلا به چشم می‌خورد، زن و مردهایی بودند که روی پیست رقص در هم می‌لولیدند و عده دیگری که با جام‌های...
