1. نیهان

    وقت شما هم بخیر نه ولی مرسی از پیشنهادتون

    وقت شما هم بخیر نه ولی مرسی از پیشنهادتون
  2. نیهان

    مرسی زیبا❤️

    مرسی زیبا❤️
  3. نیهان

    پارسال قوی بودم امسال دلم می‌خواد فقط خوشحال باشم بیشتر بخندم و کمتر فکر کنم…

    پارسال قوی بودم امسال دلم می‌خواد فقط خوشحال باشم بیشتر بخندم و کمتر فکر کنم…
  4. نیهان

    ممنونم از همراهی همیشگیتون❤️ نظرتون تا اینجا؟

    ممنونم از همراهی همیشگیتون❤️ نظرتون تا اینجا؟
  5. نیهان

    گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا...!!؟ - قیصر امین پو

    گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم دلم از دیدن این آینه ترسید چرا...!!؟ - قیصر امین پو
  6. نیهان

    برگزیده رمان دلدارکُش | رها آداباقری نویسنده انجمن چری بوک

    بدون این که برگردد به آسمان خیره شد؛ نفس‌عمیقی کشید و دستانش را مشت کرد. نزدیک شدن دختر را حس کرد؛ برگشت و تنها لحظه‌ای مچ اسیر شده‌اش به چشمش آمد؛ مرد درشت اندامی شانه‌به‌شانه‌اش ایستاده بود و لحن و صدایش کشیده‌تر میشد. - اصلاً تغییری نکردی... فقط جذاب‌تر شدی! رگ متورم و سرخ گردنش بیرون زده...
  7. نیهان

    برگزیده رمان دلدارکُش | رها آداباقری نویسنده انجمن چری بوک

    دخترک کنار دستش با عشوه و لوندی خودش را به بازوی پهن و سفتش تکیه داد. سرش به طرفش چرخید و ابروی رنگ شدهٔ دختر با طنازی بالا پرید و صدای نازکش را شنید: - بریم برقصیم؟ صدای موزیک بلند نمی‌گذاشت خیلی خوب متوجهٔ حرفش شود، اما ل*ب خوانی‌اش حرف نداشت. سرش را با بی‌حوصلگی تکان داد و ل*ب زد: - فعلاً نه...
  8. نیهان

    برگزیده رمان دلدارکُش | رها آداباقری نویسنده انجمن چری بوک

    چه بسا که خواب همیشه هم آرامش ندارد. وقتی چشمانت را محکم می‌بندی تا لحظه‌ای بیارامی و بعد می‌بینی تمام لحظات خوابت را هم او و خاطراتی که در تلخی غوطه‌ور شدند پر کرده، آن‌وقت است که خواب دیگر برایت آرامش ندارد و به کابوسی بدیمن و شوم تبدیل می‌شود. می‌شود جان کندن به نوعی دیگر... می‌شود درد. این...
  9. نیهان

    سرخ می‌شوی وقتی می‌شنوی دوستت دارم زرد می‌شوم وقتی می‌شنوم دوستش داری…. چهارشنبه سوری راه...

    سرخ می‌شوی وقتی می‌شنوی دوستت دارم زرد می‌شوم وقتی می‌شنوم دوستش داری…. چهارشنبه سوری راه انداخته‌ایم سرخی تو از من زردی من از تو! همیشه من می‌سوزم….و همیشه تو می‌پری… - حسین پناهی
  10. نیهان

    برگزیده رمان دلدارکُش | رها آداباقری نویسنده انجمن چری بوک

    آه سنگینش پر بود از بغض و گلایه‌ی این چند‌وقت و گویی به نوعی عصبانیتش را با همین بغض و آه بر سر دخترک فریاد میزد. میان جملاتش نفسی گرفت و آرام‌تر از قبل در حالی که حلقه‌ی آغوشش را به دور تن ظریفش سفت‌تر می‌کرد نجوا کرد: - تو حق نداری خودتو از خانواده‌ات دریغ کنی. سکوت سنگینی در فضای بینشان...
  11. نیهان

    برگزیده رمان دلدارکُش | رها آداباقری نویسنده انجمن چری بوک

    صدای صحبت آرام برسام و راحیل را می‌شنید؛ برسام از کله‌پاچه‌ با چشم عسلی اضافه‌ای که به عشق پروا خریده بود سخن می‌گفت. در اتاقش به آرامی باز شد و صدای قیژ‌قیژش سکوت سنگین فضا را شکست؛ بر خلاف تصورش صدای نرم و آرام راحیل به گوشش رسید: - آقا برسام هنوز خوابه. نگران نباشین. باز هم سکوت برقرار شد؛...
  12. نیهان

    برگزیده رمان دلدارکُش | رها آداباقری نویسنده انجمن چری بوک

    حقیقت این است که وقتی قلب آدم می‌لرزد، این لرزش در تمام جان و تار و پود آدم تأثیر می‌گذارد. لرزش دستش نه از ضعف اعصاب بود و نه از فشار روحی که زمین‌گیرش کرده بود؛ منشأ اصلی قلب گنجشکی‌اش بود که غیر طبیعی می‌لرزید و دستش را هم به واسطه‌ی خود می‌لرزاند. چشمش که به عکس سوم افتاد گویی لحظه‌ای روح...
  13. نیهان

    آنچه در یادش نمانده، یاد ماست. فریدون مشیری

    آنچه در یادش نمانده، یاد ماست. فریدون مشیری
  14. نیهان

    باشه دردانه جان حتما

    باشه دردانه جان حتما
  15. نیهان

    برگزیده رمان دلدارکُش | رها آداباقری نویسنده انجمن چری بوک

    پوشه‌ی فیلم‌ها را رها کرد و پوشه‌ی عکس‌ها را باز کرد؛ با دیدن اولین عکس تمام جانش پُر شد از زهر، یک زهر کشنده و دردناک! دلش را به اویی که دیگر نبود بسته بود؛ نمی‌دانست که روزی خاطراتش زهر می‌شود، اما در عین حال نوش‌داریش بود! دست لرزانش را جلوی دهان و چانه‌ی بی‌قرارش قرار داد و با خفگی گریست و...
بالا