-
⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
آخرین فعالیت مارے✿
-
می‌توانی لبت را بچسبانی به گلویم و تمام بغضم را قورت بدهی؟ خودم نمی‌توانم.» -
-
در آپارتمان ۱۴۱، در واحد ۱۴، پیره جوانی کورد؛ در کنار پنجره‌ی اتاقش نشسته؛ بیکَس، غریب... روزنامه‌ای می‌خواند و . . ...
-
«دوستم بدار ساده آرام بی‌حرف در زندگی در مرگ.»
-
برگشت سیگارش رو گذاشت روی لباش همون‌طور که مشغول روشن کردنش بود بهم گفت: “ نه که دوستت نداشته باشم، نه. فقط می‌ترسم ازت. پیچیده‌ای...
-
من از تمام دنیا، یک چیز را می‌خواهم؛ تو را، با همان چشم‌ها، همان لبخند، همان بودنِ همیشگی‌ات!
-
-
𝘋𝘰𝘯'𝘵 𝘤𝘶𝘵 m𝘦 𝘥𝘰𝘸𝘯, 𝘵𝘩𝘳𝘰𝘸 𝘮𝘦 𝘰𝘶𝘵, 𝘭𝘦𝘢𝘷𝘦 𝘮𝘦 𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘵𝘰 𝘸𝘢𝘴𝘵𝘦. 𝘚𝘰 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘦, 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘦. 𝘊𝘰𝘶𝘥 𝘺𝘰𝘶 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘢 𝘸𝘢𝘺 𝘵𝘰 𝘭𝘦𝘵 𝘮𝘦 𝘥𝘰𝘸𝘯 𝘴𝘭𝘰𝘸𝘭𝘺?
-
باز خواهی گشت همان‌گونه که در خواب دیده بودم در می‌زنی و اما دیگر پشت هیچ دری منتظر هیچ کَس نیستم.
-
تو هم دوستم داشتی؟ فقط شاید گاهی؟ - فقط؛ شاید، کمی، گاهی!
-
بسوزد پدر عشق، که در آمد پدرم.
-
من هنوز تو رو دوست دارم، تو هنوز اون رو دوست داری و اون هم هنوز به یاد توعه... . و باید بگم، آره تو بُردی!
-
"برای تو، برای چشمهایت برای من، برای دردهایم برای ما، برای این همه تنهایی ای کاش خدا کاری کند..."
-
من پیش از موسی، آواره، من پیش از عیسی، مصلوب، من پیش از قریش، زنده‌به‌گورم کرده‌اند. و من پیش از حسین، سرم را بُریده‌اند.
-
می‌خوای چه‌کار کنی؟ یقه‌ش و بگیری بچسبونیش به دیوار بگی دوستم داشته باش؟! نداره دیگه.
