-
⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
آخرین فعالیت برهانـ
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با
لایک واکنش نشان داد.
در لحظه‌ای، خون از رگ‌های ریگولوس به بینی و حلقش هجوم آورد. دستمال ابریشمی‌اش، از خونی که سرفه می‌کرد خیس و سرخ بود. به سختی می‌کوشید... -
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
ریگولوس هر وقت شخصی را می‌دید که خارج از دایره‌ی کوچک افراد مورداعتمادش بود، به اندازه گنجشکی که در کنار شاهین قرار گرفته مضطرب می‌شد...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
سوروس و ریگولوس، هیچ‌کدام از نور خورشید خوششان نمی‌آمد؛ ولی با این وجود هیچ‌یک نمی‌توانستند دختری که از آفتاب ساخته شده بود را دوست...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
توبیاس اسنیپ، هرگز به چرندیاتی چون پیوند اعضا اعتقاد نداشت؛ مخصوصا وقتی می‌دانست قرار است با استفاده از سحر و جادو انجام شود. فکر می‌کرد...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
آندرومدا تانکس، شفادهنده مسئول بخش بیماری‌های غیرجادویی سنت مانگو، برای بار هزارم کاغذپوستی‌ای برداشت تا نامه‌ای برای توبیاس اسنیپ ماگل،...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
سوروس اسنیپ در اتاقش را گشود و وارد شد. به نظر می‌رسید نور مهر، هرگز به اتاق راه نداشته. البته اتاق بیچاره مقصر نبود. اتاق هیچ مشکلی با...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
ریگولوس به ریموس لبخند مهربانی زد. تاکنون هیچ‌کس جز سیریوس و نارسیسا، از نوشته‌هایش تعریف نکرده بود؛ البته واضح است که دلیل اصلی‌اش این...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
سیریوس با شیطنت، موهای سیاه و مواجش را به دور انگشتش پیچید: - شاید لازم نباشه زیاد صبر کنی ریگی. ریگولوس نمی‌دانست سیریوس می‌خواهد چه...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
سیریوس موهای پرکلاغی برادر کوچکش را به هم ریخت و با دلسوزی گفت: - ریگی، تو باید چندتا دوست پیدا کنی. اگر هم از پس پیدا کردن چندتا دوست...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
ریگولوس آرکچروس بلک، همیشه از عشق ورزیدن وحشت داشت. به عبارت بهتر، از این می‌ترسید که قلبش را کادوپیچ به دیگران هدیه دهد و آنها،...
-
برهانـ به emily نوشته در موضوع درحال تایپ فن فیکشن و آنجا که نشاط، به اندوه دل باخت | امیلی کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
مقدمه: اندوه، همیشه از عشق ورزیدن وحشت داشت. با خود عهد بسته بود به هیچ کس دل نبندد؛ به غیر از والدین و برادر بزرگترش. اما زندگی همیشه...
-
برهانـ به Narges128 نوشته در موضوع درحال تایپ رمان در ریسمان اقیانوس | سیده نرگس مرادی خانقاه کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
سبحان عاشق فردی که در آمریکا زندگی می‌کرد، شده بود و برای همان مرا به عنوان خواهر خود خطاب نموده بود. او هیچ‌گاه مرا در کنج تنهایی خود...
-
برهانـ به Narges128 نوشته در موضوع درحال تایپ رمان در ریسمان اقیانوس | سیده نرگس مرادی خانقاه کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
سرم را به علامت نفی تکان دادم و گفتم: - سبحان، تو نمی‌دونی بابا قراره چه بلایی سرم بیاره؛ نه تو نمی‌دونی. همان‌طور که سرم را برایش تکان...
-
برهانـ به میم. شبان نوشته در موضوع برگزیده ماچِه سگ | میم. شبان کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
از تن صدام جا خورد. قاشق رو توی بشقاب گذاشت و گفت: - ببخشید. بازم مظلوم نمایی. همچنان در حال نقش بازی کردن بود! بازیگری ماهرتر ازش ندیده...
-
برهانـ به میم. شبان نوشته در موضوع برگزیده ماچِه سگ | میم. شبان کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
سرجاش ایستاد. تو رخسارم دیگه اثری از خنده نبود. دیگه هیچ چی خنده‌دار نبود. - اگه تا حالا بهت نگفتم یا خودت متوجه نشدی، به زبون سلیس...
