-
⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
آخرین فعالیت آفرودیت؛
-
خیلی ممنونم از شما، مرسی از نظرتون. خوشحال شدم که خوشتون اومد. -
لیلیوم.
-
گفته بودم نرو خواهشم می‌شود پیش من باشی، سازشم می‌شود… ؛ گفتم تا بدانی، به تو گفتم تا بمانی!
-
کوتاه، مختصر، مفید.
-
تمام شهر از بس عاشقی کردند، قهارند! من امّا... ناشیانه دوستت دارم.
-
-
آفرودیت؛ به HERA- نوشته در موضوع درحال تایپ داستان کوتاه لیلاخ| اثر بریوان فام کاربر چری بوک با
لایک واکنش نشان داد.
عمو شورش سری تکان داد و دیاکو با لبخند به رفتن دایان نگاه کرد، صدای بسته شدن در، نرمی فضا را شکست و باز سکوت حاکم شد. عمو شورش از جایش... -
آفرودیت؛ به HERA- نوشته در موضوع درحال تایپ داستان کوتاه لیلاخ| اثر بریوان فام کاربر چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
۱۳۹۰ شمسی، سنندج، خانه دایه حاجی (زمان حال) ولی بازگشت دوباره‌ی بژوین مطمئناً ضربه بزرگی، ضربه‌ای سهمگین و کاری به جانِ خسته‌ی دیاکو...
-
آها.
-
آفرودیت؛ به HERA- نوشته در موضوع درحال تایپ داستان کوتاه خزان | اثر بریوان فام کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
شاید او هم یک خانه می‌خواست که زندگی کمی راحت‌تر شود. ولی امان از دلی که شکسته است؛ دلی که به غارت برده شده است، خانه‌ای که آوار شده...
-
آفرودیت؛ به HERA- نوشته در موضوع درحال تایپ داستان کوتاه خزان | اثر بریوان فام کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
یک عشق با یک معشوق چه می‌کند؟ مجنون می‌کند، دیوانه می‌کند، به جنون می‌رساندت، پدرت را در می‌آورد، بر بادت می‌دهد، خوشی‌ای از عشق واقعی...
-
آفرودیت؛ به HERA- نوشته در موضوع درحال تایپ داستان کوتاه خزان | اثر بریوان فام کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
می‌خواند، کاغذ دم دستش را برمی‌دارد شعر اول را می‌خواند: - اگر این عشق ندهد بر بادم، در نهایت یک شهر را می‌دهم شیرینی. خنده‌ی محوی گوشهٔ...
