تبریک دارم خدمت شما عزیز بزرگوار ♡☆وتمام اعضای محترم انجمن♡☆
دو گوش " آمنه " بر وحي ذات پاك سرمد بود
دو چشم " آمنه " در چشم رخشان " محمد " بود -
كه ناگه ديد روي دختراني آسماني را -
به دست اين يكي ابريق سيمين در كف آن ديگري طشت زمرد بود
دگر حوري، پرندي چون گل مهتاب در كف داشت
" محمد " را چو مرواريد غلتان شستشو دادند
به نام پاك يزدان ب*و*سه ها بر روي او دادند
سپس از آستين كردند بيرون " دست قدرت " را -
زدند از سوي درگاه خداوندي -
ميان شانه هاي حضرتش " مهر نبوت " را
سپس در پرنياني نقره گون، آرام پيچيدند
وز آنجا " آسمان دختران " بر " عرش " كوچيدند.
همان شب قصه پردازان ايراني خبر دادند:
كه آمد تكسواري در " مدائن " سوي " نوشروان "
و گفت: اي پادشه " آتشكده ي آذرگشسب " ما -
كه صدها سال روشن بود -
هم امشب ناگهان خاموش شد، خاموش
به " يثرب " يك " يهودي " بر فراز قلعه اي فرياد را سرداد:
كه امشب اختري تابنده پيدا شد♡☆*