میدونی ماما روزی که هالک برگشت، اولین چیزی که بهش فکر کردم این بود که حالا دیگه وقتشه تو برگردی بدقول خان.
جاش توی قلبم و زندگیم بدجوری خالیه. اون روزی حالم بد بود، بعد همینجوری داشتم چت های قدیمی رو میخوندم، دیدم یه پیام نوشته بود تو برای درخشیدن به کسی نیاز نداری تو خودت نوری. حس کردم قلبم تیر کشید