میدانم... نمیدانم و ناخدای کشتی کوچک جسم و روحم نیز در این اقیانوس پهناور سرگردان مانده... . تنها یک چیز است که هر لحظه از آن دمی میگیرم برای تجدید حیات و «تا به حال کسی تو را با چشمهایش نفس کشیده؟» زيادي دلشنستي بودددد