-
⭕نویسندگان عزیز توجه کنید برای تایید رمان خود در تاپیک زیر درخواست دهید.
آخرین فعالیت پریناز
-
پریناز به مژگان چکنه نوشته در موضوع درحال تایپ رمان تایپان| مژگان چکنه کاربر انجمن چری بوک با
لایک واکنش نشان داد.
به آسمان تاریک نگاهی گذرا انداختم و بعد به بخار قهوه‌ام خیره شدم، باد ملایم موهای نمناکم را نوازش می‌کرد، آن دوش آب سرد من را از دگرگونی... -
پریناز به مژگان چکنه نوشته در موضوع درحال تایپ رمان تایپان| مژگان چکنه کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
( وین، اروپا، ۲۰۲۱ ) ( اریکا) پا روی پا انداختم و با چهره‌ای متفکر خیره به آرتور دغل‌باز، اسلحه را روی میز می‌چرخاندم. ـ خب! باز هم...
-
پریناز به مژگان چکنه نوشته در موضوع درحال تایپ رمان تایپان| مژگان چکنه کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
( کویینز، نیویورک سال ۲۰۰۹) صدای خنده‌هایش مانند خنجری در قلبش فرو می‌رفت، باور این که همه چیز دروغ بود برایش سخت تمام شده و تعجب در تک...
-
پریناز به هویار نوشته در موضوع درحال تایپ رمان یاسکا | میم.هویار کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
به سمتی که دخترک دوید، پا تند کردم. قبل از ورود، از چهارچوب در به حیاط کوچک خانه‌ی مخروبه نظری افکندم. پر بود از تکه چوب و آهن آلات...
-
پریناز به هویار نوشته در موضوع درحال تایپ رمان یاسکا | میم.هویار کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
صخره‌هایی که با شاخ و شانه کشیدن قصد ایجاد سایه‌هایی تکه‌پاره و دندانه‌دار را از برای عابرین این جاده‌ی متروک داشتند، حال مبدل شده...
-
پریناز به هویار نوشته در موضوع درحال تایپ رمان یاسکا | میم.هویار کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
گرد و غبار دشت بی آب و علف و شن‌های سرگردان معلق در باد گرمی که می‌وزید، دیدمان را سخت و نفس کشیدن‌مان را دشوار کرده بود. چشم‌های ریز...
-
پریناز به هویار نوشته در موضوع درحال تایپ رمان یاسکا | میم.هویار کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
*** ۹ سال بعد نگاه دیگری به نقشه‌ی دقیق زیر شیشه‌ی میز غذاخوری انداختم. نگاهم از کیش کشیده شد سمت سیستان و بلوچستان و در آخر در...
-
پریناز به هویار نوشته در موضوع درحال تایپ رمان یاسکا | میم.هویار کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
این راه ناهموار و پیچ‌درپیچ رو به شمال و آب و هوای مرطوب، همه چیز را واقعی جلوه می‌داد؛ این‌که هیچ‌چیز توهم نیست و هیچ‌یک از این اتفاقات...
-
پریناز به Gemma نوشته در موضوع ارزشمند رمان دلیما | نگین حلاف کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
*** برای بار سوم کتاب نوبادی‌ام را می‌خواندم. اواسط کتاب بودم که صدای در باعث می‌شود در جای خود بلرزم و کتاب را سریعاً زیر بالشت سرم...
-
پریناز به Gemma نوشته در موضوع ارزشمند رمان دلیما | نگین حلاف کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
*** فصل اول: نوبادی [Nobody] اتاقم نسبت به اتاق‌های دیگر تیمارستان، زیباتر و دلبازتر است. این حرفِ پرستار ثابتم، خانم موسوی بود. هر چند...
-
پریناز به Gemma نوشته در موضوع ارزشمند رمان دلیما | نگین حلاف کاربر انجمن چری بوک با لایک واکنش نشان داد.
به نام او فصل صفر: آدونیس در حیاط تیمارستان، جایی مختص به خودم را داشتم. فضایی کوچه‌مانند با دیوارهایی سفیدرنگ که با صندلی‌های اضافه و...
-
پریناز در نوشته‌ی نمایه مژگان چکنه نظر داد.سلام، متشکرم💜🙏
-
https://cherrybook.ir/threads/%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%DA%A9%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%A7%D8...
