واقعیت زندگیم رو بخوام شرح بدم اینجوریه
که آهنگا قفلی نیستن، فیلم و سریالا حوصله
سربرن، آدما به شدت مسخرن، فُحشا حق
مطلبو ادا نمیکنن، خونه دلگیره، بیرون
زیادی شلوغه، دیگه با هیچی حال نمیکنم.
حد وسطمو گم کردم!
نه به آدمها حس بهتری دارم، نه با تنهایی به توافق میرسم.
نه حوصله شلوغی رو دارم، نه با سکوت خونه کنار میام.
نه انرژی کافی برای حرف زدن دارم، نه با خودخوری حس راحتی دارم؛
بعضی روزها به معنای واقعی از کادر زندگی خارج میشم... !

واکنشها[ی پسندها]: مینو و -نَــواژ